وجود شیطان سبب رشد و تکامل انسان

وجود شیطان سبب رشد و تکامل انسان

    وجود مانع، سبب برنامه‌ریزی و تلاش و کوشش مضاعف انسان برای نیل به اهدافش است. اگر انسان برای رسیدنبه یک امری، هیچ مانع و مخالفی نداشته باشد، تمام استعدادهای خود را برای رسیدن به آن امر به کار نمی‌گیرد. حتی انگیزه او در رسیدن به هدفش کاهش می‌یابد. اگرچه می‌داند که هدفش بهترین و والاترین اهداف است.

    برخی از روانشناسان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده‌اند که اگر انسان هیچ دغدغه فکری ـ اجتماعی ـ شخصی نداشته باشد، سرانجام او خودکشی است. همین که انسان در متن زندگی خود، به یک مانعی برخورد می‌کند، و تلاش می‌نماید، که مانع را از سر راه خود بر دارد، و برای آن برنامه‌ریزی می‌کند، دست به اقدام می‌زند، اگر شکست خورد، ناراحت می‌شود، اگر پیروز شد، بسیار شادمان می‌گردد… این خود، بهترین دلیل برای ادامه زندگی است. فلذا روانشناسان، برخی از اندیشه‌های نهیلیستی «پوچ گرایانه» را به خاطر بی دغدغه بودن انسان می‌دانند.

    دانشمندان بیولوژیک هم، در تحقیقات خود، به این نتیجه دست یافته‌اند، که اگر در بدن انسان میکروب و باکتری و ویروسی وارد نمی‌شد و سلول‌های بدن را وادار به واکنش نمی‌کرد، رشد بدنی انسان تا به اندازه‌ای که امروزه هست نمی‌شد. آنها با بررسی‌های خود تخمین زده‌اند که قد انسان، بدون سلول‌های مهاجم (میکروب، ویروس، باکتری و سلول‌هایی که مقتضای طبیعت انسان نیست.) حداکثر به ۶۰ سانتی متر می‌رسید.

    قد و وزن فعلی انسان، به برکت دفاع سلول‌های بدن، از بدن است. سلول‌های مهاجمی که ـ از همان ابتدای زندگی که تا پایان عمر، با انسان همراهند ـ به بدن انسان یورش می‌آورند و بدن، از خود واکنش نشان می‌دهد، اگر بدن در این مبارزه پیروز شد و سلامتی را باز یافت، بدن به آن سلول مهاجم، مقاوم می‌گردد و آماده یورش‌های سلول مهاجم دیگر می‌شود. ممکن است انسان در این نبرد به زحمت بیفتد و یا شکست بخورد، اما همین مبارزه و مقابله عملی و دشمن داشتن است، که سبب رشد، کمال و آمادگی دائمی بدن انسان است.

    اگر در عالم، شیطان و نفس اماره‌ای وجود نداشتند، چه وضعیتی پیش می‌آمد؟ اولاً انگیزه‌ای برای کسب معرفت و ثواب وجود نداشت. انسان در هر موقعیتی که داشت صاحب کمالات بود. مطمئن بود که به بهشت موعود راه پیدا خواهد کرد. ثانیاً خبیث از طیب شناخته نمی‌شد. بد از خوب جدا نمی‌گردید. بی تردید تا مانعی و مخالفتی صورت نگیرد، همه خوبند. نظیر ابلیس و ملائکه. هنگامی که شیطان، رقیبی وجود نداشت ابلیس هم همانند همه ملائکه به عبادت خداوند می‌پرداخت. بد از خوب جدا نمی‌گردید. هویت و ماهیت اصلی ابلیس نمایان نمی‌گشت. اما همین که هنگامه آزمون فرا رسید، بد از خوب جدا شد. خبیث از طیب ـ به تعبیر قرآن شریف ـ متمایز گشت. «لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ»[۱]

    صدر المتألهین، با بیانی فیلسوفانه، رشد و تکامل انسان به واسطه دشمنی شیطان را در تفسیر خود این چنین می‌نگارد:

    «فان قلت: فما الحکمه فی إیجاد مثل الشیطان، و تسلطه على أفراد الإنسان حتى أغوى کثیرا منهم و أهلکهم و أوقعهم فی سخط اللّه و غضبه؟

    قلنا: الحکمه فیها کثیره، لا یحیط بها الا اللّه، من جملتها انه کما ینتفع الإنسان من الهام الملک، قد ینتفع من وسوسه الشیطان… و لو لم یکن أوهام المعطلین و خیالات المتفلسفین و الدهریین، و سائر أولیاء الطاغوت و مراتب جربزتهم و فنون اعوجاجاتهم و ضلالاتهم و انحرافاتهم و خیالاتهم، لما انبعثوا أولیاء اللّه فی طلب البراهین، لبیان عله حدوث العالم على نهج الکشف و الیقین‏‏»[۲]

    (اگر گفته شود: پس فلسفه وجود شیطان و تسلطش بر آحاد انسان چیست تا جایی که بسیاری از آنها را می‌فریبد و هلاک می‌گرداند و آنها را در خشم و غضب الهی می‌اندازد؟

    می‌گوییم: فلسفه آن بسیار زیاد است به طوری که کسی به آن احاطه ندارد مگر خداوند، یکی از آن موارد این است؛ همان گونه که انسان از الهام فرشته بهره مند می‌شود، از وسوسه شیطان نیز سود می‌برد. اگر اوهام اهل باطل و خیالات فیلسوف نمایان و دهریون و سائر رهبران طاغوت و درجات جربزه هایشان و فناوری و گمراهی و انحرافاتشان نبود، اولیای الهی برای یافتن ادله و بیان علت حدوث عالم بر اساس کشف و شهود یقینی بر نمی‌آمدند.)

    در حقیقت همه این موارد برای انسان رشد دهنده و کمال آور است. هم چنین ملا صدرا در اسفار الاربعه پیرامون برکات تضاد و اختلاف بر این باور است که؛ تضاد و اختلاف، زمینه ساز فیض و منشأ خیرات و پیدایش موجودات است. ملا صدرا در این باره می‌نویسد:

«لولا التضاد ما صح دوام الفیض عن المبدأ الجواد»[۳]

(اگر تضاد نمی‌بود ادامه فیض از خدای بخشنده صورت نمی‌گرفت.)

    و شهید مطهری در کتاب عدل الهی وجود شیطان و مطلق سختی‌ها و مصائب را برای تکامل نوع موجود زنده علی الخصوص انسان ضروری می‌داند. ایشان در این زمینه می‌نویسد:

    «این خصوصیت، مربوط به موجودات زنده، بالاخص انسان است که سختی‌ها و گرفتاری‌ها مقدمه کمال‌ها و پیشرفت‌ها است. ضربه‌ها، جمادات را نابود می‌سازد و از قدرت آنان می‌کاهد ولی موجودات رنده را تحریک می‌کند و نیرومند می‌سازد.

«بس زیادت ها که اندر نقص‌ها است»

    تضاد و کشمکش، شلاق تکامل است. موجودات زنده با این شلاق راه خود را به سوی کمال می‌پیمایند. این قانون، در جهان نباتات، حیوانات و بالاخص انسان صادق است.»[۴]

رنج، گنج آمد که رحمت‌ها در اوست مغز تازه شد چو بخراشید پوست
ای برادر موضع تاریک و سرد صبر کردن بر غم و سستی و درد
چشمه حیوان و جام مستی است کان بلندی‌ها همه در پستی است
آن بهاران مضمر است اندر خزان در بهار است آن خزان مگریز از آن
همره غم باش و با وحشت بساز می طلب در مرگ خود عمر دراز

    رشد و تکامل انسان در سایه مخالفت‌هایی است که شیطان و نفس اماره برای انسان پدید می‌آورند و این انسان است که به برکت مقابله و مبارزه و مجاهدت در این راه، شناخت شیطان و خواهش‌های نفسانی و عدم دستیازی به آنها، به کمال خواهد رسید.

«گنج و مار و گل و خار و غم و شادی بهمند»

    حضرت آیت الله جوادی آملی(حفظه الله) در درس تفسیر تحت عنوان «فسلفه آفرینش جن و فرشته در کنار خلقت انسان» در این باره فرمودند:

    «قرآن کریم، که کتابی است بَیِنُ الرشد، و حق مسلم، ضلع اصلی را انسان قرار داد. فرمود؛ فرشتگان، آنها هم طاهر و مطهرند. ولی بخش وسیع از آنها برای خدمت به شما است. جن، آنهایی که مؤمن هستند که هیچ، آنهایی که کافرند که بخش وسیع از آنها رو تشکیل می‌دهند، برای درگیری با شما است. و درگیری و جهاد هم از پاک‌ترین نهاد جهاد هستی است. که هر کسی به جایی رسید با مجاهدت به جایی رسید. اگر شیطان نباشد، اگر وسوسه نباشد، اگر چالش نباشد، اگر ریاضت نباشد، که کسی مقام ولایت نمی‌رسد. کسی ولی خدا می‌شود که در نبرد با هوا پیروز بشود. این یک سازماندهی است. مثل این که مرض تو عالم نباشد، خب عالم، عالم ناقصی است. این همه پیشرفت علوم پزشکی و گیاه شناسی و داروشناسی و جراحی‌ها، که صدها دانشکده را به راه انداخت به برکت مرض است. اگر مرض تو عالم نبود. خب علم پیشرفت نمی‌کرد. گرچه ما خودمان موظفیم تک تک، خودمان را حفظ بکنیم مریض نباشیم، ولی در هندسه خلقت، مرض، برکت است. در هندسه آفرینش، وجود شیطان، لازم است. گرچه ما، تمام ماها موظفیم که از شیطنت بپرهیزیم نه حرف او را گوش بدهیم، بشویم جزء الا من اتبعک من الغاوین، نه باند او بشویم که بشویم معاذ الله جزء شیاطین الانس. ولی در اصل نظام این جهاد، برکت است.»[۵]

 

ادامه مبحث در کتاب «سایه باوران» تألیف حجه الاسلام دکتر دریاکناری

 

[۱] سوره انفال، آیه ۳۷.

[۲] تفسیر القرآن الکریم، صدر المتألهین، ج ۵، ص ۲۴۵.

[۳] اسفار الاربعه، ملا صدرا، ج ۳، ص ۱۱۷.

[۴] عدل الهی، ص ۱۴۸.

[۵] سایت رسمی حضرت آیت الله جوادی آملی، اسراء.« www.portal.esra.ir»

About مدیر

* در آذر ماه سال 1353 در شهر تهران به دنیا آمد. داراي مداركي چون؛ لیسانس: نجوم. ليسانس: تاريخ اسلام و نيز ليسانس فلسفه اسلامي فوق لیسانس: مذاهب اسلامی و دكترا: الهيات. * استاد رسمي حوزه علميه و دانشگاه در تهران است. * در ده‌ها موضوع به ارائه گفتمان پیرامون مباحث نقد فرق تصوف، شیطان پرستی مدرن، وهابیت و راجنشیسم«اوشو»، اكنكار، سايبابا، مهربابا، قانون جذب... در دانشگاه‌ها و مجامع علمی در سطح كشور می‌پردازد. * تاكنون بيش از 32 جلد تأليف در زمينه علوم مختلف نظیر؛ فلسفه اسلامی، تاریخ اسلامی، نجوم اسلامی، تفسیر، معارف اسلامی، کلام اسلامی، مذاهب اسلامی، مباحث اجتماعی، مباحث خانواده و تعلیم و تربیت، هیدرولوژی، ژئومورفولوژی... به زبانه‌ای فارسي و عربي داشته‌ است. * هم چنين 35 مقاله به رشته تحرير در آورده‌ام، که برخی از آنها به چاپ رسیده است. * به مدت 22 سال مشغول فعالیت‌های هنري در بخش، تهیه کنندگی و کارگردانی می‌باشد، كه مستنداتِ تدوين شده در شبکه‌های مختلف سراسري و استاني پخش گرديده است.

Check Also

بدعت در لغت و اصطلاح

بدعت در لغت و اصطلاح       براى آن که واژه بدعت بهتر معنا بشود …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error:
رفتن به نوار ابزار