شیطان پرستی در ادبیات غرب
ادبیات از ابزارهایی است که میتوان با استفاده از مختصات ویژه آن، برای اشاعه یک جریان فکری، جان تازهای به آن بخشید. هم چنین میتوان با استفاده از ادبیات، برای تخریب یک جریان فکری بالنده، آن را به خمودی و انحطاط کشید. این قابلیت ادبیات است که میتواند با نثر و نظم، جریانی را به احیاء، و جریانی را به ورطه نیستی بکشاند.
هرگاه اندیشمندان، برای حفظ آثار خود، از ادبیات به درستی استفاده کرده باشند، در حقیقت توانستهاند اثر خود را جاودانه کنند و برای همیشه تاریخ آن اثر را، زبانزد عام و خاص نمایند. در فرهنگ ایرانی آثاری نظیر شاهنامه فردوسی، مثنوی معنوی مولوی، دیوان حافظ و بوستان و گلستان سعدی… در اوج نظم و نثر زبان فارسی قرار دارند. و در ادبیات غرب آثاری چون شکسپیر، سرودههای گوته آلمانی… را میتوان در اوج دیگر آثار هنری دانست.
مفاهیم شیطان پرستی پس از آن که در متون دینی مورد بررسی قرار گرفت و ریشهها ورگههایی از مفاهیم شیطان پرستی، از آنها استنباط شد؛ در اینجا باید گفت که ادبیات غرب هم به یاری متون دینی آمده و برای نهادینه کردن مفاهیم شیطان پرستی با نثر و نظم به آن یاری رسانده است.
شیطان پرستی در ادبیات داستانی (نثر) و ادبیات منظوم (شعر) غرب جایگاه خاص و ویژهای دارد. یکی از مشهورترین اثرهای هنری داستانی که با مفهوم کامل شرگرایی و شیطان پرستی است به گونهای که در این اثر شیطان پرستی و ارتباط با شیطان نمایندههای آن به صورت آشکار مطرح میشود، رمان دکتر فاستوس[۱] اثر کریستوفر مارلو است.
* دکتر فاستوس، اثر کریستوفر مارلو
کریستوفر مارلو[۲] در سال ۱۵۶۴ میلادی به دنیا آمد.[۳] مارلو، هنوز جوان (یعنی در سال ۱۵۹۳ میلادی) بود که در نزاعی در یک میخانه به ضرب چاقو از پا درآمد. غربیها در مورد او گفتهاند که؛ انگلستان و اروپا و شاید کل جهان از وجود شاعری بزرگ که میتوانست آثار بزرگتری پدید آورد، محروم ماند. در این هنگام مارلو ۲۹ ساله بود. هنگامی که در میخانه کشته شد بعضی گفتند که او بسزای لاابالیگریها و هوسرانیهای خود رسید و اظهار امیدواری کردند که پایان کارش مایه عبرت خلق شود.
ادامه مبحث در کتاب «سایه باوران» تألیف حجه الاسلام دکتر دریاکناری
[۱] فاستوس در زبان لاتین به معنى «مرحمت شده» است.
[۲] عبدالله شهبازی در سایت خود ذیل بحث نمادهای شیطان پرستی به رمان دکتر فاستوس کریستوفر مارلو میرسد. او در این نوشته خود مارلو را جاسوس معرفی میکند و درباره او مینویسد:
«کریستوفر مارلو (۱۵۶۴-۱۵۹۳) از مأموران اطلاعاتی اینتلیجنس سرویس انگلیس در عصر الیزابت اوّل بود. این سازمان را سِر فرانسیس والسینگهام اداره میکرد که به عنوان اوّلین رئیس سرویس اطلاعاتی انگلیس شناخته میشود. مارلو شاعر و ادیبی نامدار و نویسنده نمایشنامههای معروف دکتر فائوستوس و تیمور لنگ است. مارلو فارغ التحصیل کالج کرپوس کریستی دانشگاه کمبریج است. او از همان دوران تحصیل و اقامت در کمبریج با سازمان اطلاعاتی الیزابت همکاری میکرد و به جاسوسی در میان مدرسین و طلاب، برای کشف کاتولیکها، اشتغال داشت. در دهه ۱۵۸۰، به دلیل پیگردهای خونین دربار الیزابت علیه کاتولیکها، طلاب کاتولیک انگلیس به فرانسه میگریختند و گروهی از ایشان درواقع مأموران اطلاعاتی بودند که اهداف جاسوسی را دنبال میکردند. مارلو نیز در چنین مأموریتهای مخفی شرکت داشت. او سرانجام در جریان یک ماجرای مشکوک، که چگونگی آن روشن نیست، به قتل رسید. دو تن از همراهان او در این ماجرا، رابرت پولی و اینگرام فریزر، مانند مارلو جاسوس والسینگهام بودند و نفر سوم (نیکلاس اسکرس) گویا جاسوس دوجانبه بود. توماس کید، دوست و همخانهای کریستوفر مارلو، در دو فقره از نامههایش مارلو را «ملحد» خوانده و یکی دیگر از دوستان مارلو در نامهای او را «ملحد» و «همجنسباز» نامیده است. دکتر فائوستوس داستان زندگی فردی است که در ازای ثروت و قدرت زندگی خود را به شیطان میفروشد و این شاید تجلی آرزوهای نهفته خود مارلو باشد. نمایشنامه تیمور لنگ مارلو مضمونی ضد اسلامی دارد. در این نمایشنامه تیمور چوپانزاده دلاوری است که بر اثر نبوغ خود به اوج اقتدار و شهرت رسید. به نوشته مرحوم دکتر عبدالحسین نوائی، «آنچه از این نمایشنامه مستفاد میشود نفرت و وحشت اروپای مسیحی و بی اطلاع است از دیانت اسلام.» مارلو، بدون توجه به مسلمان بودن تیمور، ادعا میکند که تیمور «قرآن ترکی و نوشتههای خرافی را که در معبد محمد یافته بود» سوزانید؛ بایزید و همسرش در اسارت تیمور از ترس از اسلام برگشتند و زمانی که تیمور وارد «پرسپولیس» شد ارابه جنگی او را عدهای از شاهان آسیا میکشیدند!» سایت عبدالله شهبازی.
[۳] شکسپیر هم در همان سال به دنیا آمده است.