نقدهایی بر شیطان پرستی معاصر

نقدهایی بر شیطان پرستی معاصر

    شیطان پرستی اولیه فرقه‌ای بوده که به واسطه عدم شناخت حقیقی و واقعی خداوند از یک سو و از سوی دیگر نسبت دادن صفات خداوند به شیطان او را مورد پرستش قرار می‌دادند. انسانی که می‌خواست نسبت به قدرت برتری کرنش نماید اما خدای حقیقی و واقعی خود را به درستی نشناخت؛ به خطا،‌ به سمت عنصر دیگری که برای او اوصافی (شیطان)‌ قائل بود رفت و او را مورد پرستش و کرنش قرار داد.

    در حالی که شیطان پرستی مدرن یا جدید که مدت زیادی نیست که از عمرش می‌گذرد ولی در غرب ظهور و بروز خوبی پیدا کرده است نه آن که به خطا مصداق خدا را به اشتباه برگزیده باشد، بلکه به عمد از روی علم و آگاهی برای محو و نابودی خدا و خداپرستی، به دنبال شیطان و وساوس او رفته و پرچم شیطان را می‌خواهند بالا ببرند. کینه و حقدی که شیطان پرستان از دین و دینداران دارند، سبب شیطان پرستی آنها شده است.

    بر فرقه شیطان پرستی نقدهایی وارد است که گاه به صورت بنیادین؛‌ نظیر جدی‌ترین چالش شیطان پرستی که همان اثبات وجود شیطان، مطرح است، گاه به صورت شکلی و ظاهری طرح می‌شود که شیطان پرستان تلاش می‌کنند تا با توجیه‌های سلیقه‌ای (نه منطقی) پاسخ آن را بدهند. چراکه شیطان پرستان با قواعد منطقی مخالف هستند زیرا آنها را وادار می‌کند تا عاقلانه بیاندیشند و حکیمانه عمل نمایند. لذا از همان ابتدا با عقل و منطق و اندیشه مخالفت شدید می‌کنند بلکه با احساس شخصی و فردی و سلیقه‌ای به سراغ مسائلی از این دست می‌روند.

    آنتوان لوی  Pap The Levi در یکی از اظهار نظرهای خود که به پیروانش رهنمون می‌داد؛ «معتقد است که تنها جوانان زیر ۳۰ سال می‌توانند شیطان پرست شوند. جوانانی که احساساتشان جلوی محاسبات عقلانی آنها را بگیرد. با غلبه احساسات بر عقل می‌توان شیطان پرست حقیقی شد.»

    در نتیجه بحث و گفتگو با شیطان پرست که نگرشش این گونه است (یعنی احساس محور و خرد گریز است) دشواری خاص خود را دارد. زیرا ابزار مشترک میان شیطان پرست و خدا پرست (غیر شیطان پرست) وجود ندارد که همان عقل باشد.

    دو انسانی (راصد یا ناظر) که به آسمان نگاه می‌کنند. اگر در مقابل یکی از آن دو تلسکوپی وجود داشته باشد و دیگری آن تلسکوپ را در اختیار نداشته باشد. شخص اول که چشم خود را بر روی چشمی تلسکوپ بگذارد پس از نگاه کرده به آسمان می‌گوید که در فلان سمت و فلان میل، کوکبی را در آسمان می‌بیند. شخص دوم به همان سمت و میل نگاه می‌کند و کوکب و ستاره‌ای نمی‌بیند. شخص اول صادقانه ادعا می‌کند که کوکبی در این قسمت آسمان وجود دارد و دومی هم صادقانه می‌گوید که کوکبی در آن قسمت آسمان نیست. هر دو صادقانه سخن می‌گویند. اما سخن همدیگر را تأیید نمی‌کنند با این که دو در مکان مشترک (کنار هم) ایستاده‌اند، در زمان مشترک و به یک نقطه نگاه می‌کنند اما سخن و ادعای همدیگر را نه آن که تأیید نمی‌کنند بلکه تکذیب می‌نمایند. مشکل کجاست؟

    مشکل در،‌ اختیار نداشتن ابزار مشترک این دو ناظر (انسان) است. اگر همان ابزاری که شخص اول در اختیار دارد یعنی تلسکوپ، در اختیار شخص دوم می‌بود و همان گونه که شخص اول از آن استفاده می‌کند شخص دوم هم از او بهره بگیرد و در همان زمان و مکان به همان نقطه آسمان نگاه می‌کرد قطعاً کوکب را می‌دید و سخن شخص اول را صادقانه تأیید می‌کرد. هنگامی که ابزار مشترک وجود نداشته باشد نتیجه فعالیت فکری و عملی دو انسان متفاوت خواهد بود. در این مثال شخص اول در یک مکان مشخص و زمان مشخص، به یک نقطه معین، به وسیله تلسکوپ به آسمان نگاه می‌کند و ستاره‌ای را در آسمان می‌بیند و راست می‌گوید که ستاره‌ای را می‌بیند و ستاره در آسمان وجود دارد. و شخص دوم در همان مکان و در همان زمان و به همان نقطه آسمان نگاه می‌کند بدون تلسکوپ به آسمان نگاه می‌کند و ستاره‌ای را نمی‌بیند و راست می‌گوید که ستاره را نمی‌بیند و ستاره‌ای در آن نقطه آسمان وجود ندارد.

    «عقل» ابزار مشترک همه انسان‌ها است. موهبتی به نام عقل در وجود تمام انسان‌ها اعم از سیاه و سفید و سرخ و زرد… نهاده شده است. که بتوانند راه صحیح را از ناصحیح، و صواب را از ناصواب تشخیص دهند. هر آن کسی که انسان است و موظف به عملی است با دارا بودن عقل می‌توانند سخن همدیگر را متوجه شوند و کلام همدیگر را تصدیق کنند. (اگر انسانی از موهبت عقل برخوردار نباشد «یعنی دیوانه باشد» هیچ تکلیفی نخواهد داشت) اگر کسی از ابزار شناخت و معرفت به نام عقل استفاده کرد و به نتیجه عقلانی رسید و دیگری بدون مبنا قرار دادن عقل،‌ به آن نتیجه نرسید جای تعجب ندارد.[۱] زیرا یکی از عقل (نظیر تلسکوپ) ‌استفاده نموده و به یک نتیجه‌ای رسیده و دیگری از آن ابزار خود را محروم داشته و قطعاً به آن نتیجه هم نخواهد رسید.

    گاه مشکل در نداشتن ابزار مشترک است که انسان‌ها نمی‌توانند حرف همدیگر را بفهمند و تصدیق نمایند تا به یک نتیجه واحد برسند و گاه مشکل نه در نداشتن ابزار مشترک بلکه در به کار نگرفتن ابزار مشترک است که انسان‌ها کلامشان و اعتقاداتشان متناقض می‌گردد. در مثال بالا، ابزار مشترک یعنی تلسکوپ در اختیار یکی از دو انسان (ناظر یا راصد) مورد نظر بود و دیگری از آن نعمت بی بهره بود. اما در مواردی نه آن که انسان آن ابزار مشترک را در اختیار نداشته باشد بلکه خودش عالمانه و عامدانه خود را بهره‌گیری از آن ابزار مشترک محروم می‌سازد. شیطان پرستان در مباحث کلامی و اعتقادی نمی‌خواهند از ابزار مشترک انسان به نام «عقل» استفاده کنند و به نتیجه عقلایی برسند.

    اگر شیطان پرستان بدونِ کینه و حقد و تنفر و خشونت و شهوات و خودخواهی‌های نفسانی؛ و با معیار و ملاک قرار دادنِ فهم عقلانی بر پایه قواعد صحیح اندیشیدن،[۲] و با رعایت انصاف به مباحث شیطان پرستی بپردازند، قطعاً خواهند پذیرفت که بسیاری (غالب) از اعتقادات آنان دچار نقد و چالش جدی است به گونه‌ای که پاسخی در خور و اقناع کننده برای آن نمی‌توان یافت.

        ** سازگاری نداشتن آموزه‌های شیطان پرستی با فطرت انسانی

    یکی از نقدهای جدی‌ای که بر فرقه شیطان پرستی مترتب است این است که؛ «آموزه‌های شیطان پرستی با فطرت انسانی سازگاری ندارد.» یعنی انسانِ بما هو انسان، از آموزه‌ها و تعالیم شیطان پرستی نظیر؛ توحش، ترس، وحشت، جنایت، خشونت، قتل… ناخرسند است و اگر انسان بخواهد فرامین شیطان پرستی را انجام دهد با اکراه و تکلف شدید (مگر با تمرین و ممارست و ریاضت) این کار را می‌کند. و اگر با اکراه و ناخرسندی مرتکب مناسک شیطان پرستی شود، پس از انجام آن فرامین دچار افسردگی، سرخوردگی، ناراحتی، احساس گناه… می‌شود. و این بر خلاف انجام فرامین الهی است که انسانی که به فرامین الهی عمل نموده است نشاط‌آور و تطهیر کننده است.

    انسان متشکل از طبیعت و فطرت است. که فطرت انسان، الهی و طبیعت انسان خاکی و زمینی است. سرشت انسان با مفاهیم متعالی سنخیت دارد و هر آن چیزی که مغایر با این سرشت باشد حقیقتاً ناخرسند است. کسانی که با جبر و اکراه به اعمال مخالف فطرت انسانی دست می‌آلایند در دراز مدت نیازمند درمانِ روحی ـ روانی هستند. بسیاری از این افراد برای معالجه خود به روانشناس و روانپزشک مراجعه می‌کنند. زیرا این اکراه و تکلف در اعمال شنیع، سبب آزردگی روح و روان شان می‌گردد و مغایر با سرشت آنها است.

    انسانی که از ناهنجار ترویج می‌کند ممکن است از حیث طبیعت انسانی برای خود دلایلی داشته باشد. اما قطعاً با موازین عقلی انسان سازگار نیست. ناسازگاری ناهنجارهای فردی و اجتماعی دلیلی برای عدم حیات منطقی و طولانی انسان بر روی کره خاکی است.

    انسانی که دارای عقل و فطرت است هرگز تنفر را به جای عشق بر نمی‌گزیند. و هم چنین خیانت را به جای وفا، امنیت را به جای اطمینان، اضطراب را به جای آرامش، مهربانی را به جای کینه، دوستی را به جای عداوت و دشمنی… جایگزین زندگی خود نمی‌کند.

ادامه مبحث در کتاب «سایه باوران» تألیف حجه الاسلام دکتر دریاکناری

 

 

[۱] فرق اختلافات مبنایی و بنایی توضیح داده شود.

[۲] مراد از قواعد صحیح اندیشیدن، همان قواعد علم منطق است که در تعریف علم منطق گفته‌اند: «آله قانونیه تعصم مراعاتها الذهن عن الخطأ فی الفکر» (علم منطق ابزاری قانونمندی است که مراعات آن قوانین، ذهن را از خطای فکری مصون می‌دارد.) المنطق، مظفر، محمد رضا، ص ۱۹.

About مدیر

* در آذر ماه سال 1353 در شهر تهران به دنیا آمد. داراي مداركي چون؛ لیسانس: نجوم. ليسانس: تاريخ اسلام و نيز ليسانس فلسفه اسلامي فوق لیسانس: مذاهب اسلامی و دكترا: الهيات. * استاد رسمي حوزه علميه و دانشگاه در تهران است. * در ده‌ها موضوع به ارائه گفتمان پیرامون مباحث نقد فرق تصوف، شیطان پرستی مدرن، وهابیت و راجنشیسم«اوشو»، اكنكار، سايبابا، مهربابا، قانون جذب... در دانشگاه‌ها و مجامع علمی در سطح كشور می‌پردازد. * تاكنون بيش از 32 جلد تأليف در زمينه علوم مختلف نظیر؛ فلسفه اسلامی، تاریخ اسلامی، نجوم اسلامی، تفسیر، معارف اسلامی، کلام اسلامی، مذاهب اسلامی، مباحث اجتماعی، مباحث خانواده و تعلیم و تربیت، هیدرولوژی، ژئومورفولوژی... به زبانه‌ای فارسي و عربي داشته‌ است. * هم چنين 35 مقاله به رشته تحرير در آورده‌ام، که برخی از آنها به چاپ رسیده است. * به مدت 22 سال مشغول فعالیت‌های هنري در بخش، تهیه کنندگی و کارگردانی می‌باشد، كه مستنداتِ تدوين شده در شبکه‌های مختلف سراسري و استاني پخش گرديده است.

Check Also

قلمرو و گستره حضور و عمل شیطان

قلمرو و گستره حضور و عمل شیطان     شیطان با قابلیت جسمی که دارد، قلمرو …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error:
رفتن به نوار ابزار