توکل
واگذاری مطلق و محض تمام امورات زندگی انسان، به خداوند را «توکل» مینامند. اگر انسان به حقیقت معنا، بتواند بهترین وکیل را برای خود بگیرد ـ که خداوند باشد ـ و تمام امورات خود را به او، با اطمینان و طمأنینه قلبی تفویض نماید، به مقام توکل راه پیدا کرده است. مقام و منزلتی که شیطان به آن نظر دارد، تا انسان نتواند به آن جایگاه دست یابد.
چراکه با دستیابی انسان به آن مقام، موجب میشود تا دست درازی شیطان به طرف دین و ایمان انسان کمتر بشود. این نیست مگر به برکت مقابله و مبارزه انسان با شیطان به وسیله واگذاری اموراتش به خداوند است که همان «توکل» باشد. خداوند در این باره میفرماید؛ شیطان بر کسانی که به خداوند ایمان دارند و توکل مینمایند تسلط نخواهد داشت.[۱]
«إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»[۲]
(که البته شیطان را هرگز بر کسی که به خدا ایمان آورده و بر او توکل و اعتماد کرده تسلط نخواهد بود.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه شریفه مینویسد:
«از این آیه دو نکته استفاده می شود:
اول این که: استعاذه به خدا، توکل بر خدا است، زیرا خداى سبحان در تعلیل لزوم استعاذه، به جاى استعاذه توکل را آورده و سلطنت شیطان را از متوکلین نفى کرده.
دوم این که: ایمان و توکل، دو ملاک صدق عبودیتاند، که ادعاى عبودیت با نداشتن آن دو، ادعایى کاذب است، آیه «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ» که حکایت خطاب پروردگار به ابلیس است نیز همین معنا را می رساند، یعنى سلطنت شیطان را از بندگان خود نفى نموده است، چیزى که هست در آیه مورد بحث به جاى بندگان، افراد با ایمان و متوکل را آورد.
اعتبار عقلى هم با این معنا مىسازد، زیرا توکل عبارت است از این که: انسان زمام تصرف در امور خود را به دست غیر خود دهد، و تسلیم او شود که هر چه او صلاح دید و کرد همان را صلاح خود بداند، و این خود اخص آثار عبودیت است.»[۳]
هم چنین در تفسیر انوار درخشان در این زمینه آمده است:
«توکل حالت روانى و صفت نفسانى از لوازم ایمان است و عبارت از اعتماد قلبى و ارتباط و وابستگى به سبب قاهرى است که هیچ نیرو و قوه اى نمی تواند بر آن غلبه بیابد و زیاده سبب ثبات و استقامت شخص متوکل در انجام عمل و بکار بردن نیروى خود می شود و قوام صفت توکل به آن است که خاطره و نیرنگ شیطانى را به خود راه ندهد با آماده نمودن اسباب و عوامل مربوط به آنها اعتماد ننماید و مؤثر حقیقى و کافى را ساحت پروردگار بداند و تنها به ساحت او اکتفاء و اعتماد نماید.»[۴]
و نیز شریف لاهیجی در تفسیر خودش در این باره مینویسد:
«پوشیده نماند که مراد از عدم تسلط شیطان بر مؤمنین عدم تسلط او بر دین مؤمنین است زیرا که در روضه کافى از حضرت صادق(ع) روایت کرده که؛ «یسلط و اللَّه من المؤمن على بدنه و لا یسلط على دینه قد سلط على ایوب(ع) فشوّه خلقه و لم یسلط على دینه» محمد بن مسعود عیاشى از حضرت صادق(ع) روایت کرده که؛ «لیس له أن یزیلهم عن الولایه فاما الذنوب و أشباه ذلک فانه ینال منهم کما ینال من غیرهم» یعنى تسلط نیست مر شیطان را به این که زایل کند و بر طرف نماید از دلهای شیعیان و مؤمنان ولایت و محبت ائمه معصومین(ع) را و اما ذنوب و أمثال آن پس شیطان مییابد از مؤمنین ذنوب را و تسلط وسوسه ذنوب به ایشان دارد چنانچه تسلط دارد و مییابد آن را از غیر مؤمنین.» [۵]
معنای حقیقی توکل، مطابق آنچه که در روایات آمده است این چنین است:
«و سأل النّبیّ صلّى اللّه علیه و آله جبرئیل: ما التّوکّل على اللّه؟ فقال: «العلم بأنّ المخلوق لا یضرّ و لا ینفع و لا یعطی و لا یمنع، و استعمال الیأس من الخلق. فإذا کان العبد کذلک لم یعمل لأحد سوى اللّه، و لم یرج و لم یخف سوى اللّه، و لم یطمع فی أحد سوى اللّه، فهذا هو التّوکّل»[۶]
(جبرئیل(ع) در پاسخ به سؤال پیامبر(ص) از او درباره توکل بر خداوند متعال فرمود: دانستن این مطلب که مخلوق نه زیانی میزند و نه سودی میرساند، نه میدهد و نه جلوگیری میکند، و چشم امید بر کندن از خلق. هر گاه بنده چنین باشد، دیگر برای احدی جز خداوند کار نمیکند و امید و بیمش از کسی جز خداوند نیست و چشم طمع، به هیچ کس جز خدا ندارد، پس این است توکل.)
علماء اخلاق پیرامون توکل مطالب بسیاری به رشته تحریر در آورده اند.[۷] این که معنای حقیقی و واقعی توکل چیست؟ و خوش بینیهای افراطی و کسالت و تنبلی… کدام است؟ و از چه راههایی میتوان آن را تقویت کرد؟ با مطالعه و به کار بستن آنچه که علماء اخلاق و عرفان نوشتهاند و خود این راه را پیمودهاند، میتواند کمک بسیار خوبی برای سالکان الی الله باشد؛ که در این مجال به ذکر همین اندازه بسنده میکنیم و طالبان را به مطالعه در کتب اخلاقی سفارش مینماییم.
ادامه مبحث در کتاب «سایه باوران» تألیف حجه الاسلام دکتر دریاکناری
[۱] از آن جایی لازمه توکل، ایمان است. از شاخصه ایمان سخنی به میان نیاوردیم. انسان باید به خداوند ایمان داشته باشد و در وهله دوم تمام کارهای خود را به او واگذارد.
[۲] سوره نحل، آیه ۹۹٫.
[۳] تفسیر المیزان، ج ۱۲، ص ۳۴۴٫.
[۴] تفسیر انوار درخشان، ج ۹، ص ۵۴۰٫.
[۵] تفسیر شریف لاهیجی، ج ۲، ص ۷۵۳، تفسیر نور الثقلین، ج ۳، ص ۸۶٫.
[۶] الاصفی فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۱۳۱۷، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۱۴۸، تفسیر کنز الدقائق، ج ۱۳، ص ۳۰۸، نور الثقلین، ج ۵، ص ۳۵۸، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج ۲۸، ص ۴۰۵، مجمع البحرین، ج ۵، ص ۴۹۴، تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۲۹۸ و ج ۲۴، ص ۲۳۹٫.
[۷] معراج السعاده، نراقی، ملا احمد، کانون انتشارات علمی، چ ۴، ۱۳۶۶، ص ۵۸۷ ـ ۵۹۵٫.
تشکر
خیلی دنبالش بودم-تشکر
عالی….
تشکر
سلام… .متشکرم
چقدر خوب
تشکر
تشکر ویژه از مدیریت سایت
ممنون از این پست
سلام… .متشکرم
سلام تشکر فراوان
تمام مطالبتون خوب هستند
درود – اگه بازم مثل این دارید بگذارید
پست فوق العاده ای بود
عالییییی
دم شما گرم….