غرور و تصوف
ملا احمد نراقى،([۱]) صاحب کتاب معراج السعادت اخلاقی مشهور و فرهیخته جهان تشیع، در باب غرور در بیان طوایف اهل غرور، به طایفه ششم ما رسد و آن طایفه اهل غرور را صوفیه میداند و مینویسد:
«اهل تصوف و درویشان و فریفتگان و مغرورین ایشان از هر طایفهای بیشتر است از آنها صاحبان بوق و شاخند که آنها را قلندران خوانند که نه معنى تصوف را فهمیدهاند و نه هِرّ را از بِرّ شناختهاند و نه از راه و رسم و دین ایشان را اثرى و نه از خدا و پیغمبر(ص) آنها را خبرى است. روزگار خود را به گدائى و سؤال از مردم صرف نموده و نام درویشى و ترک دنیا را بر خود بستهاند و این طایفه از اراذل ناس و پستترین طوایف عالمند و گروهى دیگر از ایشان خود را به هیئت صوفیان آراسته و لباس پشمینه در بر کرده و گفتار ایشان را فرا گرفته و بعضى از کردارهاى ایشان را بر خود بستهاند و سر به گریبان میکشند و آواز خود را نازک میسازند و نفسهای بزرگ سر میدهند و حرکت عرضى و طولى مینمایند و گاهى سرى میجنبانند و زمانى دست بر دست میزنند و بسا باشد که از این تجاوز کرده به رقص میآیند و شهیق و نهیق میکشند و ذکرها اختراع میکنند و شعرها بر هم میبندند و غیر اینها از حرکات قبیحه را مرتکب میشوند تا بندگان خدا را صید کنند.
و گاه باشد که کلامى از توحید حق سبحانه و تعالى یا شعرى که متضمن عشق و محبت باشد بشنوند و خود را بر زمین اندازند و کف بر لب آورند و معذلک از حقیقت توحید و سر محبت ایشان را مطلقاً اطلاعى نیست. آرى؛
چه خبر دارد از حقیقت عشق |
پاى بند هواى نفسانى |
و چنان پندارند که با این حرکات تارک دنیا و درویش میشوند و به درجات اهل توحید و عرفان ترقى میکنند و داخل زمره زهاد و دوستان خدا میگردند. زنهار، زنهار.
و گروهى دیگر دست از شریعت برداشته و اساس دین و ملت را نابود انگاشته و احکام خدا را پشت پا زده و مباحى مذهب گشتهاند و نه حلال از هیچ مالى اجتناب نمیکنند و بر مائده اهل ظلم و عدوان حاضر میگردند.
بسا باشد که گویند: اَلْمَالُ مَالُ الله وَ اَلْخَلْقُ عَیَالُ الله و گاهى گویند که خدا از عبادت ما بى نیاز است پس چرا خود را به عبث رنجه داریم و زمانى گویند که خانه دل را باید عمارت کرد و اعمال ظاهریه را چه اعتبار و دلهای ما واله و حیران محبت خدا است و در انواع معاصى و شهوات فرو میروند و میگویند که نفس ما به مرتبهای رسیده است که امثال این اعمال ما را از راه خدا باز نمیدارد و عوام الناس و ضعفاء النفوس محتاج عبادت و طاعتند و این گمراهان ملحد مرتبه خود را از مرتبه پیغمبران و اوصیاء بالاتر میدانند چه ایشان میفرمودند که امور مباحه دنیویه ما را از یاد خدا باز میدارد چه جاى گناهان و معصیت بلکه گاه بود که به واسطه ترک اولائى که از ایشان سر میزد سالهای بسیار بر خود میگریستند و شک نیست که این طایفه بى دینترین طوایف و ملعونترین ایشانند و بر مؤمنین احتراز از ایشان لازم بلکه قطع و قمع ایشان متحتم است.([۲])
ادامه مطلب در کتاب «سراب هدایت» تألیف دکتر دریاکناری
[۱]ـ ملا احمد بن ملا مهدى نراقى از اکابر دانشمندان و فقهاى امامیه قرن سیزدهم هجرى است. او در سال ۱۲۴۵ در نراق کاشان وفات نمود. مستند الشیعه، معراج السعاده، مفتاح الاحکام، خزائن، اساس الاحکام و طاقدیس از تألیفات او محسوب میشود.
[۲]ـ این کلمات و عبارات از عالمى که به اخلاق شهره است و حقیقتاً متخلق به اخلاق الهى است و در کتاب اخلاق خود این چنین مینویسد. شخصى که، و کتابى که همه انتظار رحمت و مرحمت و تواضع و… دارند.