شریعت، طریقت و حقیقت در تصوف
صاحب کتاب غوالى اللئالى([۱]) نزد جمعى از علماء به تساهل در انتخاب و گزینش روایت شهرت دارد. اگر از این بگذریم یا باید تمام این روایت را از اول تا آخر قبول کنند و یا تمام آن را از اول تا آخر کنار بگذارند.
صوفیه تنها سه فراز از ابتدا و برخى از فرازهاى پایانى روایت را اخذ کرده اند. اما نسبت به برخى دیگر از فرازهاى همین روایت غافل مانده اند دو یا تغافل کرده اند.
اَلْشَّرِیعَهُ أقْوَالِى وَ اَلْطَّرِیقَهُ أفْعَالِى وَ اَلْحَقِیقَهُ أحْوَالِى را گرفته اند و توجهى به اَلْمَعْرِفَهُ رَأسُ مَالِى ندارند. به معرفت و شناخت توجهى نمی کنند، علم و دانش را مانع طریقت و حقیقت و شریعت می دانند با علم مخالفت مىکنند. رأس هذا الامر کبس المحابر و خرق الدفاتر و نسیان العلم (آغاز این برنامه بر گرفتن دوات ها، پاره کردن دفترها و فراموش کردن علم است!) می گویند در حالى که طبق این روایت رأس المال یعنى سرمایه پیامبر(ص) معرفت و دانش است.
وَ اَلْعَقْلُ أصْلُ دِینِى اساس دین پیامبر(ص) که اسلام باشد عقل است و عقلانیت. اما طریقتى که صوفیه دارند چقدر با عقلانیت سازگار است. بیست سال دلق پر شپش در بدن داشتن و روغن از بدن گرفتن؛ تنها یک نمونه از طریقت این گروه است. جریان لص حمام «دزد گرمابه»، تمام شب سر به زمین و پا به آسمان ماندن، به دار آویختن شیطان توسط بایزید به خاطر آن که شیطان به بایزید قول داده بود، که گرد بسطام نچرخد، اما خلاف عهدش عمل کرد و بایزید، شیطان را به دار آویخت([۲])… نمونه هاى دیگر این گروه است که اصلاً با عقلانیت سازگار نیست. اما از بزرگان شان سر زده است نه از عوام الناس شان. این موارد آن قدر زیاد است که از حوصله این نوشتار خارج است.
ادامه مطلب در کتاب «سراب هدایت» تألیف دکتر دریاکناری
[۱]ـ نام کتاب؛ هم (عوالى اللئالى) و هم (غوالى اللئالى) ضبط شده است.
[۲]ـ تذکره الاولیاء، ج ۱، ص ۱۴۱.