شیخ بهائی و تصوف
شیخ علی اکبر نهاوندی مؤلف کتاب (جنتان مدها متان) در مورد جذب و مدارای شیخ بهائی با صوفیه زمان خود مینویسد:
(روزی شیخ بهائی به یکی از شاگردان خود که تعداد آنها به چهار صد نفر ما رسید، گفت:
امشب به منزل ما بیا، آن شخص میگوید: من امتثال کردم و رفتم، کم کم ارکان دولت صفوی آمدند و همه صوفی بودند. پس شیخ بهائی کسوت خرقه درویشی پوشیده و سرحلقهء اهل ذکر شد و آنها مشغول ذکر شدند به فاصلهی یک ساعت آنها را جذبه گرفت و از دهان آنها کف میریخت و روی زمین افتادند. جز شیخ که در حال عادی باقی ماند. پس شیخ بهائی فرمود: تو را آوردم که ببینی من بیچاره در این زمان مبتلا شدهام که شاه و درباریان همه اهل تصوف هستند، ناچار شدم از این راه وارد شوم کم کم آنها را هدایت کنم)[۱]
ادامه مطلب در کتاب «سراب هدایت» تألیف دکتر دریاکناری