تصوف از منظر روایات اهل بیت(ع)
مرحوم طبرسى در مکارم الاخلاق در مورد لعن فرشتگان بر صوفیان آورده است که پیامبر اکرم(ص) خطاب به ابوذر میفرمایند:
«یَا اَبَاذَرٍّ یَکُونُ فِى آخِرِ اَلْزَّمَانِ قَوْمٌ یَلْبَسُونَ اَلْصَّوفَ فِى صَیْفِهِمْ وَ شِتَائِهِمْ یَرَوْنَ أنَّ لَهُمُ اَلْفَضْلَ بِذَلِکَ عَلىَْ غَیْرِهِمْ اُولئِکَ تَلْعَنَهُمْ مَلائِکَهُ اَلْسَّمَواتِ وَ الاَرْضِ»([۱])
(اى ابوذر! در آخر الزمان قومى میآیند که در تابستان و زمستان لباس پشمى میپوشند و این عمل را براى فضیلت و نشانه زهد و پارسایى میدانند، آنان را فرشتگان آسمانها و زمین لعن میکنند.)
مرحوم ملا محمد باقر مجلسى در کتاب عین الحیاه پس از ذکر این روایت آورده است:
«اى عزیز! اگر عصابه عصبیت از دیده بگشایى و به عین انصاف نظر نمایى، همین فقره که در این حدیث شریف وارد شده است؛ براى ظهور بطلان طایفه مبتدعه صوفیه کافى است، قطع نظر از احادیث بسیار که صریحاً و ضمناً بر بطلان اطوار و اعمال ایشان و مذمت مشایخ و اکابر ایشان وارد شده است.»([۲])
به سند معتبر از حسین بن سعید روایت شده است که گفت:
«سَألْتُ اَبَااَلْحَسَن(ع) عَنْ اَلْصُّوفِیَّهِ وَ قَالَ: لا یَقُولُ اَحَدَُ بِالتَّصَوُفِ اِلاّ لِخُدْعَهٍ أوْ ضَلالَهٍ أوْ حِمَاقَهٍ وَ اَمَّا مَنْ سُمِّىَ نَفْسَهُ صُوفِیَّاً لِلتَّقِیَهِ فَلا اِثْمَ عَلَیْهِ وَ عَلامَتَهُ اَنْ یَکْتَفِى بِالْتَّسْمِیَهِ فَلا یَقُولَ بِشَىءٍ مِنْ عَقَائِدِهِمْ اَلْبَاطِلَه»([۳])
(از امام رضا(ع) از صوفیه سؤال کردم، ایشان فرمودند: کسى قائل به تصوف نمیشود مگر از روى خدعه یا گمراهى و یا حماقت و لیکن اگر کسى از روى تقیه خود را صوفى بنامد، تا از شر آنها در امان بماند بر او گناهى نیست به شرط آن که از عقائد باطل شان چیزى نیاموزد.)
و نیز به سند صحیح از احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطى و محمد بن اسماعیل بن بزیع از امام رضا(ع) روایت کردهاند که فرمود:
«مَنْ ذُکِرَ عِنْدَهُ اَلْصُّوفِیَّهُ وَ لَمْ یُنْکِرْهُمْ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَلَیْسَ مِنَّا وَ مَنْ اَنْکَرَهُمْ فَکَأنَّمَا جَاهَدَ اَلْکُفَّارَ بَیْنَ یَدِى رَسُولُ الله(ص)»([۴])
(هر کس نزد او از صوفیه سخن به میان آید و به زبان و دل انکار ایشان نکند از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار نماید گویا این که در راه خدا در حضور رسول خدا(ص) به کفار جهاد کرده است.)
هم چنین به سند صحیح از احمد بن محمد بزنطى روایت کردهاند که مردى به امام صادق(ع) عرض کرد در این زمان قومى پیدا شدهاند که به آنها صوفى می گویند درباره آنها چه میفرمایید؟ امام در پاسخ فرمودند:
«قَدْ ظَهَرَ فِی هَذَا الزَّمَانِ قَوْمٌ یُقَالُ لَهُمُ الصَّوفِیَّهُ فَمَا تَقُولُ فِیهِمْ. قَالَ: اِنَّهُمْ اَعْدَائُنَا فَمَنْ مَالَ فِیْهِمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ یَحْشُرُ مَعَهُمْ وَ سَیَکُونُ اَقْوَامٌ یَدْعُونَ حُبِّنَا وَ یَمِیلُونَ اِلَیْهِمْ وَ یَتَشَّبَهُونَ بِهِمْ وَ یُلَّقِبُونَ اَنْفُسَهُمْ وَ یَأَوِّلُوم اَقْوَالَهُمْ اَلاَ فَمَنْ مَالَ اِلَیْهِمْ فَلَیْسَ مِنَّا وَ اِنَّا مِنْهُمْ بِرَآءٌ وَ مَنْ اَنْکَرَهُمْ وَ رَدَّ عَلَیْهِمْ کَانَ کَمَنْ جَاهَدَ اَلْکُفَّارَ بَیْنَ یَدَى رَسُولُ الله(ص)»([۵])
(آنها «صوفیان» دشمنان ما هستند، پس هر کس به آنان مایل شود از آنان است و با آنان محشور خواهد شد و به زودى کسانى پیدا میشوند که ادعاى محبت ما را میکنند و به ایشان نیز تمایل نشان میدهند و خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود میگذارند و گفتارشان را تأویل میکنند. بدان که هر کس به ایشان تمایل نشان دهد از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کس آنان را رد و انکار کند مانند کسى است که در حضور پیامبر اکرم(ص) علیه کفار جهاد کرده است.)
شیخ مفید به سند صحیح از امام على النقى(ع) روایت کرده است که محمد بن حسین بن ابى الخطاب در خدمت امام على النقى(ع) در مسجد النبى بودم. در آن حال گروهى از اصحاب حضرت وارد مسجد شدند که ابو هاشم جعفرى نیز در میان آنان بود ـ او مردى بسیار بلیغ و با کمال بود و در نزد آن حضرت داراى شأن و مقامى بود ـ ناگاه جمعى از صوفیان داخل مسجد شدند و حلقه زدند و مشغول ذکر گردیدند. حضرت به اصحابش فرمود:
«لا تَلْتَفِتُوا اِلىَْ هَؤلاءِ اَلْخُدَّاعِینَ فَاِنَّهُمْ خُلَفَاءُ اَلْشَّیَاطِینَ وَ مُخَّرِبُوا قَوَاعِدَ اَلْدِّینِ یَتَزَّهَدُونَ لِرَاحَهِ الاَجْسَامِ وَ یَتَهَجَدُونَ لِتَصْیِیدِ الاَنْعَامِ یَتَجَوَعُونَ عُمْرَاً حَتىَْ… »
(به این حیله گران اعتنا نکنید زیرا جانشینان شیاطین و تخریب کننده استوانههای دین هستند. زهد ایشان براى راحتى بدنهایشان و تهجد و شب زنده داریشان براى صید کردن عوام است. عمرى را در گرسنگى به سر برند تا عوام و نادانى را مانند خرها پالان کنند و زین بر پشت آنها گذارند.)
«لا یُهَّلِلُونَ اِلاّ لِغُرُورِ اَلْنَّاسِ وَ لا یُقَّلِلُونَ اَلْغَذَاءِ اِلاّ لِمَلا اَلْعَسَاسِ وَ اِخْتِلافِ اَلْدَفْنَا مَنْ یَتَکَلَّمُونَ اَلْنَّاسَ باملائهم فى الحب و یطرحونهم باذلالهم فى الجب أوْرَادِهِمْ اَلْرَّقْصُ وَ اَلْتَّصْدِیَهُ وَ اَذْکَارِهِمْ اَلْتَّرَنُمِ وَ اَلْتَّغْنِیَّهِ فلا یتبعهم الا السفهاء و لا یعتقدهم الا الحمقاء فمن ذَهَبَ اِلىَْ زِیَارَهِ أحَدَُ مِنْهُمْ حَیَّاً أوْ مَیَّتَاً فَکَاَنَّمَا ذَهَبَ اِلىَْ زِیَارَهِ اَلْشَّیْطَانِ وَ عَبْدِهِ الاَوْثَانِ وَ مَنْ اَعَانَ أحَدَاً مِنْهُمْ فَکَاَنَّمَا اَعَانَ یَزِیدَ وَ مُعَاوِیَهَ وَ اَبَا سُفْیَانَ»
(ذکر نمیگویند مگر براى فریب مردم و خوراک خود را کم نمیکنند مگر براى پر کردن قدح و ربودن دل احمقان، با مردم دم از دوستى خدا زنند تا ایشان را به چاه اندازند، اوراد ایشان رقص و کف زدن و غنا و آواز خوانى است و کسى به سوى آنها متمایل نشود و تابع ایشان نگردد مگر آن که از جمله سفیهان و احمقان باشد هر کس به زیارت یکى از آنان در حال حیات و یا بعد از مرگ برود، مانند آن است که به زیارت شیطان و بت پرستان رفته باشد و هر کس یارى ایشان کند، گویا یزید و معاویه و ابوسفیان را یارى کرده است.)
یکى از اصحاب حضرت عرض کرد؛ «وَ اِنْ کَانَ مُعْتَرِفَاً بِحُقُوقِکُمْ؟» (اگرچه آن کس به حقوق شما اقرار داشته باشد؟)
حضرت نگاه تندى به او کردند و فرمودند:
«دَعْ ذَا عَنْکَ مَنْ اعْتَرَفَ بِحُقُوقِنَا لَمْ یُذْهِبْ فِى عُقُوقِنَا اَمَّا تَدْرِى اَنَّهُمْ اَحَسَّ طَوَائِفَ اَلْصُّوفِیَّهَ وَ اَلْصُّوفِیَّهُ کُلُّهُمْ مِنْ مُخَالِفِینَا وَ طَرِیقَتُهُمْ مُغَایِرَهٌ لِطَرِیقَتِنَا وَ اِنْ هُمْ الاَنْصَارِى وَ مَجُوس هَذِهِ الاُمَهُ اُولئِکَ اَلْذِّینَ یَجْهَدُونَ فِى اَطْفَاءِ نُورَ اللهِ وَ اللهُ یُتُّمُ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْکَافِرُونَ»([۶])
(این سخن را ترک کن، مگر نمیدانی هر کس حق ما را بشناسد، مخالفت امر ما نمیکند، آیا نمیدانی ایشان پستترین طوائف صوفیه میباشند و این فرقه صوفیه همهشان مخالف ما هستند و طریقه آنان باطل و بر خلاف طریقه ماست و این گروه نصارى و مجوس این امتند و آنان سعى در خاموش کردن نور خدا (اسلام) میکنند و خداوند نور خود را تمام میکند اگرچه کافران خوش ندارند.)
از امام هادی(ع) روایت شده است که ایشان در مورد صوفیه و فرق مختلف آن فرمودند:
(اَلْصُّوفِیَّهُ کُلُّهُمْ مِنْ مُخَالِفِینَا، وَ طَرِیقَتُهُمْ مُغَایِرَُ لِطَرِیقَتِنَا، اِنْ هُمْ اِلاّ نَصَاریَْ وَ مَجُوسُ هَذِهِ الاُمَه)[۷]
(تمام فرقههای صوفیه مخالف ما هستند و راه آنها غیر راه ماست و آنها نصرانیان و مجوسان این امت هستند.)
این روایات همه گویاى آن است که این فرقه نباید تأسیس میشد و ادامه حیات دهد. و این روایات تنها بخشی از روایاتی است که از اهل بیت(ع) به ما رسیده است. این روایات در کتب روایی شیعی آمده است و شیخ حر عاملی در کتابی به نام «الاثنی عشریه» روایات اهل بیت(ع) در مذمت و سرزنش و ملامت تصوف آمده است را گردآوری کرده است و نیز مقدس اردبیلی در حدیقه الشیعه و… .
ادامه مطلب در کتاب «سراب هدایت» تألیف دکتر دریاکناری
[۱]ـ مکارم الاخلاق، ص ۴۷۱، وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۳۵، اعلام الورى، ص ۲۰۳، الامالى، شیخ طوسى، ص ۵۳۷، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۶۶، بحار الانوار، ج ۷۰، ص ۶۵ و ج ۷۴، ص ۹۲، حدیقه الشیعه، فصل امام صادق(ع).
[۲]ـ عین الحیاه، مجلسى، ملا محمد باقر، ص ۱ ـ ۱۱۹۰.
[۳]ـ الاثنى عشریه، ص ۳۱، سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۸.
[۴]ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۲۳.
[۵]ـ همان.
[۶]ـ حدیقه الشیعه، ص ۳ ـ ۶۰۲، الاثنى عشریه، ص ۲۸، سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۸.
۲ـ حدیقه الشیعه، فصل امام صادق(ع)، الاثنی عشریه، فصل دهم، سفینه البحار، باب الصاد بعده الواو.