تعریف بداء در لغت و اصطلاح
یکی از کلید واژگان مرتبط و قریب الافق با مبحث نسخ، واژه بداء میباشد. بداء هم از مسائل و مباحث علم کلام و هم از مباحث علم تفسیر و علوم قرآنی محسوب می شود. لکن توجه دو نکته ضروری است.
۱ـ ارتباط تنگاتنگ و مشترکات فراوان با نسخ
۲ـ طرح مسأله بداء در کنار مباحث نسخ از جانب عامه
بیشتر علمای عامه اعم از متقدمین، متأخرین و معاصرین به مناسبت بحث نسخ، مسأله بداء را طرح کردهاند و متأسفانه نارواترین تهمتها را بر امامیه وارد کردهاند.
بداء در زبان عرب به دو معنای نزدیک به هم اطلاق میشود:
۱ـ ظاهر شدن بعد از پنهان بودن[۱] نظیر آیه ۳۵ سوره جاثیه که خداوند میفرماید:
«بدیهای اعمالشان برای آنان آشکار شد.»[۲]
۲ـ پیدا شدن رأی جدید، نظیر آیه شریفه سوره یوسف که خداوند میفرماید: پس از آن که نشانههای «پاکی یوسف» را دیدند تصمیم گرفتند او را تا مدتی زندانی کنند.[۳]
ابن فارس صاحب کتاب مقاییس اللغه در این باره مینویسد:
«بداء دارای معنای حقیقی میباشد و آن معنای ظاهر شدن است. «بَدا الشّیء» یعنی ظاهر شد و «وَ بَدا لِی فِی هَذا الامْر» یعنی رأی و نظرم عوض شد.»[۴]
راغب اصفهانی در المفردات فی غریب القرآن، در معنای بداء مینویسد:
«چیزی آشکار بداء یافت یعنی چیزی ظاهر شد به صورت روشن و آشکار. خداوند فرمودند: «و بر آنان عذابی که گمان نمیبردند آشکار شد.»»[۵]
تردیدی نیست که بداء به این دو معنا، درباره خداوند محال است. چون لازمه آن «سبق جهل و حدوث علم» است. و همه امامیه بر این واقعیت اتفاق نظر دارند که خداوند بر همه چیز در گذشته و حال و آینده دانا است. و هیچ چیز، نه کم و نه زیاد بر او پوشیده نیست؛ تا با آگاهی آن، جهل گذشته او بر طرف شود و برای او نظر جدیدی حاصل گردد. هیچ یک از علماء امامیه این حقیقت تردیدی ندارد.
شیخ طوسی در این زمینه میفرماید:
«بیان این روایات، همان است که ما ذکر نمودیم که مصلحت کاری تغییر پیدا کرده، اما آشکار ساختن آن به سبب مصلحتی به تأخیر افتاده است، بدون آن که مطلبی برای خداوند آشکار شده باشد؛ زیرا ما نه اعتقاد به این مطلب داشته و نه آن را ممکن میدانیم و خداوند بزرگتر از آن است که چنین باشد.»[۶]
شیخ صدوق نیز میگوید:
«به اعتقاد شیعه اگر کسی بگوید که امروز برای خداوند چیزی آشکار شده است که آن را در گذشته نمیدانست، چنین شخصی کافر و بیزاری جستن از او واجب است.»[۷]
وی هم چنین گفته است: بداء آن چنان که گمراهان مردم میپندارند نیست، به این معنا که خداوند کاری انجام دهد و سپس از آن پشیمان گردد… بداء در مقابل نظر یهود است که میگفتند خداوند تمام کار را انجام داده است (و دیگر تغییری انجام نخواهد شد)؛ اما ما میگوییم: خداوند هر روزی چیزی را تعیین میکند، میمیراند و زندگی میبخشد روزی میدهد و کاری را که بخواهد انجام میدهد. بداء به معنای پشیمانی نیست، بلکه به معنای آشکار شدن چیزی است. عرب میگوید: در مسیر راه شخصی در برابر من ظاهر شد؛ خداوند نیز فرموده است: و برای ایشان از جانب خدا چیزی (بداء) آشکار شد که گمان آن را نمیکردند. و هر زمان بندهای صله رحم به جا آورد بر عمر وی میافزاید؛ و هر زمان بندهای قطع رحم نماید خداوند از عمر وی بکاهد و هر زمان بندهای مرتکب فحشا شود از عمر و روزی او بکاهد و هر زمان بندهای از زنا دوری کند و راه عفت برگزیند خداوند بر عمر و روزی او بیفزاید.[۸]
علامه طباطبایی در کتاب المیزان فی تفسیر القرآن در این باره مینویسند:
«بداء، به معناى ظهور امرى است از ناحیه خداى تعالى بعد از آن که ظاهر مخالف آن بود. پس بداء عبارت است از محو اول و اثبات ثانى و خداى سبحان، عالِم به هر دو است. و این حقیقتى است که هیچ صاحب عقلى نمی تواند انکارش کند، براى این که براى امور و حوادث دو وجود پیشبینی و تصور می شود: یک وجود به حسب اقتضاى اسباب ناقص از قبیل شرط و یا علت و یا مانعى است که قابل تخلف است، و یک وجود دیگرى برحسب اقتضاى اسباب و علل گروهِ آن که این وجود برخلاف وجود اول وجودی است ثابت و غیر مشروط و غیر متخلف. و آن دو کتابى که آیه مورد بحث معرفى می کند، یعنى کتاب «محو و اثبات» و کتاب «ام الکتاب»، یا عبارتاند از همین دو مرحله از وجود، و یا مبدأ آن دو. هر چه باشد این مسأله که امرى و یا ارادهاى از ناحیه خداى تعالى ظاهر گردد که خلاف آن توقع می رفت، مسئلهای است واضح که جاى هیچ گونه تردید در آن نیست. و آنچه ما به نظرمان می رسد این است که نزاع در ثبوت بداء ـ هم چنان که از احادیث ائمه اهلبیت(ع) بر میآید ـ و نفى آن، هم چنان که دیگران معتقدند، نزاعى است لفظى که باکمی دقت خودبه خود از بین می رود. و به همین جهت بود که ما در این کتاب بحث جداگانه اى اختصاص به این مسأله ندادیم، با اینکه روش ما این بود که براى هر مسأله علمى بحثى اختصاص دهیم. دلیل ما بر این که نزاع در بداء نزاع لفظى است، این است که آنهایی که منکرِ آنند، چنین استدلال می کنند که قول به بداء مستلزم تغیر علم خداست، و حال آنکه این استلزام در بداء ما آدمیان است، و در ما است که مستلزم تغیر علم است، و اما بداء به آن معنایى که در روایات آمده مستلزم چنین اشکالى نیست.»[۹]
در نتیجه بداء دو قسم میشود؛ اول بداء محال که عقلاً در مورد خداوند صدق نمیکند. زیرا با علمی که صفت ذاتی خداوند است منافات دارد. و دوم بداء ممکنی که واقع شده و میشود. و آن ظاهر شدن اموری است که خلاف مقتضیات و زمینه پیدایش آن رخ داده است. مثل مردن شخص سالمی که انتظار مردنش نمیرود و یا شفا یافتن شخص بیماری که امید به بهبودی و سلامتیاش نیست.
تحلیل و بررسی
۱ـ بداء در لغت به معنای ظهور امری پس از خفای آن است.
۲ـ بداء در اصطلاح به معنای تغییر و اظهار حکم جدید«اثبات» پس از تغییر و کنار گذاشتن حکم قبلی«محو» در تکوینیات است.
۳ـ بداء نسبت به خداوند، یا محال است و یا ممکن. آن بدائی که صفاتی چون جهل و ضعفی از خداوند از آن استشمام می شود، بداء محال است و قطعاً در خداوند به هیچ عنوان راه ندارد و آن بدائی که مطابق با آیات و روایات، با علم و حکمتِ خداوند سازگار است و هیچ منافاتی ندارد، بداء ممکن خواهد بود.
۴ـ فعال ما یشاء بودنْ و فعال ما یرید بودنِ خداوند اقتضاء می کند که خداوند در هر زمان که بخواهد بتواند حکمی جاری سازد و جلوی جریان حکمی را قطع نماید. همان گونه که خداوند در تشریعیات مبسوط الید است در تکوینیات هم مبسوط الید است.
ادامه مطلب در کتاب «نسخ در قرآن از منظر فریقین» تألیف دکتر دریاکناری
[۱]ـ «ظهور بعد الخفاء».
[۲]ـ «بَدَا لَهُمْ سَیِّئَاتُ مَا عَمِلُوا»، سوره جاثیه: ۴۵، آیه ۳۳.
[۳]ـ «ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الایَاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِینٍ» سوره یوسف: ۱۲، آیه ۳۵.
[۴]ـ «مقاییس اللغه»، احمد بن فارس، ماده بداء.
[۵]ـ «بدا الشیء بدواً و بداءً أی ظهر ظهوراً بیناً. قال الله تعالی: «وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ». «المفردات فی غریب القرآن»، راغب اصفهانی، ص ۱۱۳٫ ابن منظور در لسان العرب مینویسد: «فهو بمعنى الظهور. مأخوذ من: بدا یبْدو بدواً و بُدُوّاً و بداءهً وبداءً و بدوءً، فیقال: فلان بدا له فی الرأی، أی ظهر له ما کان مخفیّاً عنه»، «لسان العرب»، ابن منظور، ج ۱۴، ص ۶۵.
[۶]ـ «و الوجه فی هذه الأخبار [أی أخبار البداء] ما قدمنا ذکره من تغییر المصلحه فیه و اقتضائها تأخیر الأمر إلى وقت آخر على ما بیناه، دون ظهور الأمر له تعالى، فإنا لا نقول به و لا نجوزه، تعالى الله عن ذلک علواً کبیراً»، شیخ طوسی، «الغیبه»، ص ۴۳۱.
[۷]ـ «و عندنا من زعم أن الله عزوجل یبدو له الیوم فی شیء لم یعلمه أمس فهو کافر و البراءه منه واجبه»، شیخ صدوق، «کمال الدین و تمام النعمه»، ص ۶۹.
[۸]ـ «لیس البداء کما یظنه جهال الناس بأنه بداء ندامه تعالى الله عن ذلک… و البداء هو رد على الیهود لأنهم قالوا: إن الله قد فرغ من الأمر فقلنا: إن الله کل یوم فی شأن، یحیى و یمیت و یرزق و یفعل ما یشاء. و البداء لیس من ندامه، و هو ظهور أمر، یقول العرب: بدا لی شخص فی طریقی أی ظهر، قال الله عزوجل: و بدا لهم من الله ما لم یکونوا یحتسبون. أی ظهر لهم، و متى ظهر لله تعالى ذکره من عبد صله لرحمه زاد فی عمره، و متى ظهر له منه قطیعه لرحمه نقص من عمره، و متى ظهر له من عبد إتیان الزنا نقص من رزقه و عمره، و متى ظهر له منه التعفف عن الزنا زاد فی رزقه و عمره»، شیخ صدوق، «التوحید»، ص ۱۳۴ و ۱۳۵، روحانی، «زبده الأصول»، ج ۱، ص ۴۲۸.
[۹]ـ «إنما هو ظهور أمر منه تعالى ثانیاً بعد ما کان الظاهر منه خلافه أولاً فهو محو الأول و إثبات الثانی و الله سبحانه عالم بهما جمیعاً. و هذا مما لا یسع لذی لب إنکاره فإن للأمور و الحوادث وجوداً بحسب ما تقتضیه أسبابها الناقصه من عله أو شرط أو مانع ربما تخلف عنه، و وجوداً بحسب ما تقتضیه أسبابها و عللها التامه و هو ثابت غیر موقوف و لا متخلف، و الکتابان أعنی کتاب المحو و الإثبات و أم الکتاب إما أن یکونا أمرین تتبعهما هاتان المرحلتان من وجود الأشیاء اللتان إحداهما تقبل المحو و الإثبات و الأخرى لا تقبل إلا الثبات. و إما أن یکونا عین تینک المرحلتین، و على أی حال ظهور أمر أو إراده منه تعالى بعد ما کان الظاهر خلافه واضح لا ینبغی الشک فیه. و الذی أحسب أن النزاع فی ثبوت البداء کما یظهر من أحادیث أئمه أهل البیت(ع) و نفیه کما یظهر من غیرهم نزاع لفظی و لهذا لم نعقد لهذا البحث فصلاً مستقلاً على ما هو دأب الکتاب و من الدلیل على کون النزاع لفظیاً استدلالهم على نفی البداء عنه تعالى بأنه یستلزم التغیر فی علمه مع أنه لازم البداء بالمعنى الذی یفسر به البداء فینا لا البداء بالمعنى الذی یفسره به الأخبار فیه تعالى.»، طباطبایی، «المیزان فی تفسیر القرآن»، ج ۱۱، ص ۳۸۱ و ۳۸۲.