دیدگاه تصوف پیرامون فروع دین
انسان آن گونه عمل می کند که می اندیشد، آن گونه زندگی می کند که فکر می کند. صوفیان هم همان گونه عمل می کنند که می اندیشند و اعتقاد دارند. اگر اعتقادشان آن است که تنها شارعِ، قطب است و قطب می گوید که اگر در هنگام عبادت «تمثل صورت» نداشته باشید عبادتتان صحیح نیست. لاجرم برای صحت عبادتشان باید «تمثل صورت قطب و شیخ» را داشته باشند و گرنه عبادتشان معنا نخواهد داشت.
در نتیجه صوفی هر چه عمل عبادی انجام دهد مثلاً فروع دین را انجام دهد قطعاً باید صورت شیخ یا قطب را از ذهن و قطب خود بگذراند و طبق اعتقادش مسلماً در هنگام عبادت صورت قطب را از ذهن و قلب خود می گذراند.
خواهیم گفت در تصوف تنها دو مسأله [فکر و ذکر] محوری و کلیدی وجود دارد. و آن دو مسأله یک صوفی را به کمال می رساند. نشانه ایمان و عمل صالح در میان صوفیان آن دو مسأله است. باطن تصوف همان دو مسأله است. و مابقی مسائل، تنها امور ظاهر هستند. امور ظاهری هم چه صورت بگیرد و چه نگیرد. تأثیری در ایمان و کمال انسان نخواهد گذاشت. در نتیجه طبق اعتقاد صوفیه تمامی امور [غیر از آن دو مسأله] ظاهر و امور ظاهری است. نماز، روزه، حج… تمامی فروع دین و اعمال پسندیده، جزو امور ظاهری محسوب می شوند.
با این اعتقاد چه صوفی نماز بخواند و چه نخواند تأثیری در ایمان ندارد. چه نمازش را یک رکعت بخواند چه ده رکعت بخواند تأثیری در ایمانش ندارد. و چه رو به قبله و یا پشت به قبله بخواند. تأثیری در ایمانش ندارد. زیرا ایمان در تصوف همان فکر و ذکر است و بقعه امور ظاهری اند نماز و روزه و حج… رکعات نماز و قبله و کعبه مهم نیستند. کعبه یک سنگ نمادی است که ره گم نشود؛ همین اندازه نه بیشتر.
حال اگر صوفی بداند این امر ظاهری یعنی نماز را که ستون دین مسلمانان است اولین سئوالی که در عالم پس از مرگ از انسان می پرسند از نماز است… و بخواهد نماز بخواند باید در نیتش قطب و شیخ را کنار نیت قربه الی الله اضافه کند خطاب «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینَ» را به خدا و قطب و شیخ داشته باشد.[۱]
روزه هم به همین منوال داخل و یا خارج از ماه رمضان روزه بگیرد یا اصلاً روزه نگیرد و در ایمانش هیچ تأثیری ندارد. یک روز، روزه بگیرد یا ۴۰ روز؛ هیچ تأثیری در ایمان و کمال انسانی اش ندارد. زیرا روزه هم جزو امور ظاهری است.[۲]
حج[۳] هم همانند روزه است. عدم و وجودش، بود و نبودش؛ برای یک صوفی یکسان است و اگر هم صوفی ای مناسک حج را به جای می آورد باید با رضایت قطب و شیخ این کار را انجام دهد.
تصوف قائل به وجوب فروع دین نیستند بلکه فروع دین را حداکثر به اندازه مستحب می شمارند. بلکه ۷تقلیلاً مباح می دانند. اقطاب برای آنکه تصوف خیلی با اسلام ناب، تفاوت ظاهری نداشته باشد، با تمام فروع دین مخالفت نکردند بلکه نماز و روزه و حج را به اندازه مستحب و مباح، تنزل دادند اما نسبت به خمس[۴] و زکات[۵] نتوانستند بی تفاوت باشند.
مقامات صوفیه برای هیچ فرعی از فروع دین جایگزین قرار ندارند مگر خمس و زکات. زیرا باید امورات مالی اقطاب به نحوی بگذرد و نیز بتوانند جمعیت صوفیه را به گونه ای تأمین کنند که از تصوف بیرون نروند از یک سو و از سوی دیگر پیروان ادیان و فرق دیگر به طمع مالی به سمت تصوف بکشاند و این یکی از راه های جذب تصوف، به صوفی گری است.
صوفیه به جای خمس و زکات که خداوند آن را برای جامعه اسلامی واجب نموده است حرام کردند. و عشریه را جایگزین آن نمودند.
عشریه که از یهودیت گرفته شده است به معنای پرداخت یک درهمِ درآمدِ صوفیه است که اختصاص به قطب دارد. یعنی در امورات شخصی استفاده می گردد. تا عصر نور علیشاه اصفهانی از روسای فرقه نعمت اللهیه صحبتی از عشریه در مقابل مس نبوده است بلکه دستور به پرداخت خمس و زکات می دادند.[۶]
ولی از زمان ملا سلطان گنابادی بنا بر این نهاده شد که اتباع فرقه، ده یک از درآمد خویش را به عنوان عشریه به رئیس فرقه بپردازند. چنان که شیخ عباسعلی کیوان قزوینی (منصور علیشاه) می نویسد:
(بعد از تشرف از هر دایی که دخل و تازه کند و چیزی به او عاید شود چه ربع کاسبی چه اجاره املاک و چه حقوق دیوانی و حق البهاله و چه گدای و چه هدایا و چه ارث و پیدا کردن چیزی در جائی اعم از جزئی و کلی و از گنج و گم شده و از جهاد و حیوان باید ده یک آن را بدهد به قطب تا باقی بر او حلال شود و الا همه بر او حرام است زیرا مرید مالک مالی نمی شود.[۷]
این دستور اکید بنا بر گفته ملا سلطان گنابادی است که در پاسخ سئوال حاج عبدالهای نامی از صوفیان خود می نویسد: (یک عشر از ارباح مکاسب و زراعات داده می شود معنی زکات زکوی و از خمس خواهد بود.)[۸]
صفی علیشاه پرداخت عشریه را واجب و پرداخت خمس را بدعت و حرام می داند. هنگامی که از صفی علیشاه از احکام عشریه در مقابل خمس می پرسند، پاسخ می گوید: (کسی که عشر می دهد آیا زکات و خمس هم باید بدهد یا نه؟) در جواب می گوید: (در صورت اولی عیبی ندارد و در صورت دوم بدعت است).[۹]
اثری از عشریه در اسلام وجود ندارد نه در آیات قرآن نامی از عشریه آمده است و نه در روایات از ائمه اطهار(ع) به مار سیده است. در احکام و منش صوفیان متقدمین وجود ندارد بدون تردید عشریه اساس اسلامی ندارد و از ابداعات متأخرین از صوفیه است که بر خلاف نص صریح قرآن و سنت رسول خدا و ائمه طاهرین(ع) است وضع و ابداع کرده اند که به اصطلاح شرع اسلام بدعت محسوب می شود. سیاحان صوفی که در آثار و تألیفات ادیان و مسلک های مادی سیر و سیاحت می نمودند و از هر مسلکی چیزی اخذ کردند که بعد ها به صورت آداب و سنن در جمع خودشان به کار می گرفتند.
صوفیان از قوم یهود و مسیح پیروی کرده و قانون عشریه را برای پیروان خود فراهم آوردند چنان که مسیح خطاب به کاتبان و فریسیان ریا کار می فرماید: (وای بر شما که نعناع و ثبت و زیره را عشریه می دهید و اعظم احکام شریعت یعنی عدالت و رحمت ایمان را ترک کرده اید)[۱۰]
و این در تصوف به لحاظ لذتی بود که قانون عشریه فرمان نایب الصدری محمد شاه قاجار نصیب حاج زین العابدین شیرازی رحمت علیشاه رئیس تصوف نعمت اللهیه شده بود. چون شاهی نبود که فرمان نایب الصدری برای ملا سلطان گنابادی و صفی علیشاه اصفهانی بنویسید از یهود و مسیحیت تبعیت کرده، قانون عشریه را برای دستگاه خویش فراهم آوردند.
در خود فرقه نعمت اللهیه گنابادیه افرادی نظیر محمد حسن مراغه ای (محبوب علیشاه) رئیس انتصاب کوثر علیشاهی قانون عشریه را قبول نداشته اند.[۱۱]
دیدگاه قاطبه مراجع تقلید آن است که عشریه بدعت و حرام است و هرگز مفکی از خمس نخواهدبود.
مقامات صوفیه تنها برای دو فرع مالی [خمس و زکات] جایگزین قرار دادند به نام عشریه که ریشه اش در یهودیت و مسیحیت است.
جهاد یکی دیگر از واجبات ضروری دین اسلام است که صوفیه آن را به هیچ وجه قبول ندارد. طبق فتوای تمامی مراجع تقلید و اگر کسی ضروری دین اسلام را قبول نداشته باشد کافر است. صوفیه از این جهت که برخی از فروع دین را به هیچ وجه قبول ندارند. اعتقاد ندارند. انجام دادنش را بدعت و حرام می دانند. نظیر؛ خمس، زکات جهاد، نهی از منکر… کافرند و از آن جهت که در هنگام تمامی اعمال عبادی، مقامات شان قطب و شیخ را شریک در نیت خود می نمایند با توجیه تمثل صورت، مشرک محسوب می شوند.
خداوند در قرآن درباره جهاد می فرماید:
«کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ»[۱۲]
(بر شما جهاد را واجب کردم اگرچه جهاد برایتان ناپسند باشد)
تصوف قائل به «صلح جهانی» است. هیچ کس نباید به کسی آزار برساند این اندیشه از اعتقادات هندوها گرفته شده است. مرتاضان هندی نباید به هیچ کس حتی حیوانات و نباتات آزار و آسیب برسانند. باید با احتیاط راه بروند که مورچه ای زیر پایشان له نشود و از بین نرود.
صلح جهانی که از تفکر هند باستان و مسیحیت به تصوف راه پیدا کرده است سبب شده تا اقطاب نیز بر این اعتقاد آنها، ایمان بیاورند و معتقد شوند و آیات جهاد که بسیار فراوان در قرآن کریم و روایات آمده است را کنار بگذارند. چندین فرع از فروع دین را نظیر جهاد، امر به معروف، نهی از منکر را حرام بدانند و احکام الهی را تعطیل نمایند.
چراکه در جهاد، کشتن است و کشته شدن، قطع اعضاء و جوارح است و آسیب به رزمنده و خانواده رزمنده وجود دارد. در امر به معروف و نهی از منکر که یکی از استراتژی قیام امام حسین(ع) است و آیات و روایات فراوان در این زمینه وجود دارد سبب دلخوری و رنجش دیگران می شود. اگر به کسی امر شود به معروف، باعث دلخوری او می شود چون در ذات امر رنجش طرف مقابل وجود دارد. برای کسی که امر را می شنود رنج آور است. و نهی و منع نیز باعث رنجش و محدودیت و دلخوری طرف مقابل می گردد.
صوفیه نمی خواهد کسی آزار و رنجش ببینند. در نتیجه چند فرع از فروع دین را تعطیل کرده اند. در حالی که اسلام دین اعتدال است هم رحمت در آن است و هم خشونت. جهاد ابتدایی و یا دفاعی که فرمان الهی است راهکاری است برای عدم ظلم پذیری مسلمین، تا در طول زندگی مظلوم نگردند و آزادانه زندگی کنند و زیر بار هیچ ننگی و ظلمی نروند.
خداوند در قرآن می فرماید:
«وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[۱۳]
(و باید برخی از شما مسلمانان، خلق را به خیر دعوت کنند و امر به نیکوکاری و نهی از بدکاری کنند و اینها رستگار خواهند بود.)
تصوف قائل به تولی و تبری هستند اما نسبت به اقطاب و مشایخ خودشان نه نسبت به ثقلین، دو یادگار گرانبها نبی مکرم اسلام(ص) است.
۱ـ نماز با بیان اقیموا الصلاه در قرآن شریف واجب شده است. و بارها خداوند وجوب آن را برای مومنان یادآور شده است و همین طور پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) که صدها روایت پیرامون نماز به ما رسیده است.
۲ـ روزه با آیه ۱۸۳ سوره بقره بر مسلمانان واجب شده است که احکام و زمان روزه در آیات دیگر آمده است و صدها روایت پیرامون روزه وجود دارد.
۳ـ حج با آیه ۹۷ از سوره مبارکه آل عمران بر مسلمانان واجب شد و احکامش در آیات دیگر و روایات آمده است.
۴ـ خمس با آیه ۴۱ از سوره مبارکه انفال بر مومنان واجب گردید و مکرر در این باره و احکام آن روایات از ائمه هدی وجود دارد.
۵ـ زکات با آیه ۱۷۷ سوره بقره بر مسلمین واجب گردید که نصاب خاص خودش را دارد پیرامون فرع زکات نیزهمچو دیگر فروع صدها روایت از معصومین موجود است.
۶ـ رساله اصول و فروع دین در مجموع عوارف المعارف ص ۱۵۴، چاپ؛ خانقاه المهدی شیراز.
۸ـ نابغه علم و عرفان چاپ تابان سال ۱۳۳۳ ص ۲۰۴- ۲۰۳.
۱۰ـ انجیل متی باب ۲۳، شماره ۲۳.