مرتد شهید؟ و شهیده ناشهید!

یادداشتی برای قطب هفتم گنابادیه

مرتد شهید؟ و شهیده ناشهید!

جوابیه اجمالی به توهین قطب هفتم گنابادیه به ساحت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)

 

مقدمه

    در پاییز سال ۹۲، قبل از اربعین حسینی(ع) آقای نور علی تابنده، ملقب به مجذوبعلیشاه، قطب هفتم تصوف گنابادیه، در دیداری که با مریدانش داشت، ضمن بیان ارتباط تلفنی یکی از دوستانش با ایشان پیرامون تقویم سال ۹۲، توهین آشکار و صریحی به ساحت پاک صدیقه اطهر فاطمه زهرا(س) نمودند! ایشان گفتند:

    «…یکی از دوستان سابق ما، فرد مسلمان خیلی معتقده، تلفن زده گفته؛ تقویم امسال رو دیدی؟ گفتم: بله دیدم. گفت: دیدی چه نوشته؟ گفتم: چی؟ گفت: نوشته شهادت حضرت فاطمه! حرف خوبی نیست. این حرف ـ نسبت دادن واژه شهید به حضرت زهرا ـ سبب می شه ارزش شهید کم بشه… »[۱]

    تعبیر زشت و زننده ایشان آن قدر بر مریدانش گران آمد که برخی از صوفیان طی نامه ای به آیت الله العظمی مکارم شیرازی مراتب برائت خود را از ایشان اظهار کردند… .

    ضروری می نمود که اینجانب در پاسخ این جسارت و حرمت شکنی نسبت به ساحت بهانه خلقت عالم، مسوده ای را جهت استحضار شیعیان و صوفیان به نگارش در آورم تا پاسخ اجمالی به جسارت آقای تابنده داده شده باشد و وظیفه الهی خود را در قبال ذوی القربی رسول اعظم(ص) انجام داده باشم.

    مطالبی که در این نوشته ارائه می شود تنها از منابع شیعه است. هیچ منبعی از منابع اهل سنت در این زمینه در اینجا آورده نشده است، زیرا این مبحث را در این مجال، درون مذهبی می دانم و این مطالب برای پاسخ به صوفیان نوشته شده است و الا در خصوص شهادت فاطمه زهرا(س) از منابع اهل سنت فراوان می توان منابعی را ارائه نمود. چراکه فراوانی ذکر شهادت حضرت زهرا(س) در منابع اهل سنت از نظر تعداد و تکرار، نسبت به منابع شیعه افزون تر است. باشد که این اثر سبب رضایت فاطمه مرضیه(س) از حقیر گردد و با رضایت آن کریمه، رضایت خداوند حاصل شود. زیرا حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) فرمودند:

«ان الله یغضب لغضب فاطمه  و یرضی لرضاها»[۲]

(همانا خداوند به غضب فاطمه غضب می کند و به خشنودی و رضایت او راضی می گردد.)

سراوان ـ علی اکبر دریاکناری

مطابق با ولادت رسول اکرم(ص) و امام صادق(ع)

۲۹//۱۰//۹۲

 

 

          شهید و شهادت در لغت و اصطلاح[۳]

    شهید از نظر لغت در کتب فرهنگ لغت عرب به معنای «گواه، حضور، معاینه، کشته شده در راه خدا، کسی که چیزی بر او پوشیده نیست، امین در ارائه شهادت، خبر دادن به آنچه که دیده می شود و درک کردنی است.»[۴] آمده است.

هم چنین شهید در اصطلاح به معنای کسی است که آگاهانه برای حفظ دین الهی جان خود را نثار نماید. در لسان قرآن و روایات؛ شهید و شهادت هم با ماده«ش ه د» آمده است و هم با عبارت قتل و کشته شدن فی سبیل الله.

    خداوند در آیه ۱۵۴ سوره بقره می فرماید:

«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ»

    (و نگویید در مورد کسی که در راه خداوند کشته شده است مرده اند بلکه آنها زنده اند ولکن شما شعور ندارید.)

    و نیز در سوره آل عمران در آیه ۱۶۹ می فرماید:

«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»

    (و تصور نکنید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خوردند.)

در حالی که در آیه ۶۹ سوره نساء آمده است.

«وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً»

    (و کسی که مطیع خدا و رسول باشد پس آنها با کسانی که در نعمت اند همراه خواهند بود از انبیاء و راستگویان و پاکان و خوبان و اینها بهترین همراهند.)

         ارزش شهید و شهادت

    شهادت ناب ترین حالات مومن است. شهادت نثار نمودن و دادن جان، که گرانبهاترین دارایی (ظاهری) انسان است که او در راه هدف و اعتقادات خود می دهد. این درست است که نوع مردن انسان، بیانگر نوع زندگی و اندیشه و اعتقاد انسان است. و اگر انسان در راستای ارتقاء و پیشبرد اعتقادات خود در دنیا کشته شود بدین معناست که در همان راستا زندگی نموده است. در این زمینه رسول اکرم(ص) فرمودند: «اشرف الموت قتل الشهاده»[۵] (شریف ترین نوع مرگ، شهادت است.)

    شهید ـ به واسطه جان دادن در راه خدا که شهادت نصیبشان شده است ـ در اسلام از جایگاه و مقام معنوی ویژه ای برخوردار است. پیشوایان شیعه همگی با شهادت از این دنیا رفته اند. چراکه فرموده اند: «و الله ما منا الا مقتول شهید»[۶] (به خدا سوگند! که هیچ یک از ما نیست مگر این که کشته شده و شهید گردیده است.) در حقیقت نوع از دنیا رفتن آنها تنها به واسطه مسموم شدن و یا کشته شدن توسط دشمنان شان است. شهادت، رستگاری قطعی و کمال مطلق است. شهادت، بالاترین مرحله تکامل عملی است.

    در جوامع روایی در باب فضیلت شهید و شهادت روایات فراوانی آمده است که یکی از آن روایات که عظمت شهید و شهادت را نشان می دهد از این قرار است:

قال رسول الله(ص): «فَوقَ کُلّ بَرِّ بَرٌّ حَتى یَقتُلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَلَیسَ فَوقَهُ بَرٌّ»[۷]

    حضرت رسول(ص) فرمودند: (بالاتر از هر نیکوکاری، نیکوکار دیگری است، تا آنگاه که مرد در راه خدا شهید شود، همین که در راه خدا شهید شد بالاتر از او نیست.)

         معنای عام و خاص شهید

    واژه شهید در معارف و آموزه های دین اسلام به دو صورت استعمال شده است. گاه واژه شهادت به صورت «خاص» به کار رفته است. یعنی شخصی که در راه خداوند، در معرکه نبرد، روح از بدنش جدا شده باشد. به این شهید، شهید خاص گفته می شود و احکام مخصوص به خود را دارد. یعنی این شهید غسل ندارد، همان لباسش کفن می شود… .

    گاه واژه شهید برای افرادی به کار می رود که در معرکه کشته نشده است ولی راهی را که انتخاب کرده در همان مسیر بوده است. این اصطلاح شهید به معنای عام، از روایات اخذ شده است چراکه روایات اسلامی به افرادی با مرگ های این چنین از دنیا رفته اند را، شهید اطلاق کرده است.

    در روایات آمده است؛ کسانی که بر حب آل محمد(ص) بمیرند شهید محسوب می شوند. کسانی که برای کسب روزی حلال برای زن و فرزند از خانه خارج شده باشند و از دنیا بروند شهید محسوب می شوند. کسانی در زیر آوار و نیز در دریا غرق شوند شهید محسوب می شوند. زنی که هنگام زایمان فرزند از دنیا برود شهید محسوب می گردد. کسی که از اموال خود دفاع کند و کشته شود شهید است… .

قال رسول الله(ص): «مَن مَاتَ عَلى حُبِّ آل مُحَمُّد مَاتَ شَهِیداً»[۸]

(کسی که با حب آل محمد بمیرد شهید مرده است.)

قالَ رَسُولُ اللّه(ص): «مَنْ اُریدَ مالُهُ بِغَیْرِ حَقٍّ فَقاتَلَ فهُو شَهیدٌ.»[۹]

    (پیامبر گرامى خدا(ص) فرمود: هرکس مالش مورد سوء قصد قرار گیرد و براى دفاع از آن مبارزه کند و کشته شود شهید است.)

    قالَ رَسُولُ اللّه(ص): «مَنْ قَاتَلَ دوُنَ نَفْسِهِ حَتّى یُقْتَلَ فَهَوُ شَهیدٌ وَمَنْ قُتِلَ دوُنَ مالِهِ فَهُوَ شَهیدٌ وَ مَنْ قاتَلَ دوُنَ اَهْلِهِ حَتّى یُقْتَلَ فَهُوَ شَهیدٌ وَ مَنْ قُتِلَ فى جَنْبِ اللّهِ فَهُوَ شَهیدٌ.»[۱۰]

    (پیامبر گرامى خدا(ص) فرمود: هرکس براى دفاع از جان و مال اهل و عیال خود پیکار کند و کشته شود شهید است و کسى که در راه قُرب به خدا کشته شود شهید است.)

    عَنْ عَلِىّ بْنِ الْحُسَینِ(ع): «مَنِ اعْتَدِىَ عَلَیْهِ فى صَدَقَهِ مالِهِ فقاتَلَ فَقُتِلَ فَهُوَ شَهیدٌ.»[۱۱]

    (امام سجاد(ع): هرکس به ظلم اموالش مورد تجاوز قرار گیرد و در برابر آن پیکار کند تا کشته شود شهید است.)

    عَنِ الرّضِا(ع) فى کتابِهِ اِلَى المَأمُونِ: «اَلْجِهادُ وَاجِبٌ مَعَ اِمامٍ عادِلٍ وَمَنْ قاتَلَ فَقُتِلَ دُونَ مالِهِ وَرَحْلِهِ وَنَفْسِهِ فَهُوَ شَهیدٌ.»[۱۲]

    (امام رضا(ع) در نامه اش به مأمون نوشت: جهاد همراه امام عادل واجب است و هرکس پیکار کند و در راه دفاع از مال و ره توشه و جان خویش کشته شود شهید است.)

    و بالاخره خداوند می فرماید اگر کسی به سوی خدا هجرت کند و سپس کشته شود، شهید و اجر شهادت نصیبش می شود.

    «وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ»[۱۳]

    (و آنان که در راه خدا مهاجرت کرده‏اند و آنگاه کشته شده یا مرده‏اند قطعاً خداوند به آنان رزقى نیکو می بخشد و راستى این خدا است که بهترین روزى‏ دهندگان است.)

         شهادت فاطمه زهرا(س)

    محمّد صالح مازندرانی (متوفّای ۱۰۸۱ یا ۱۰۸۶) در کتاب «شرح الکافی» در معنای شهید و شهادت فاطمه زهرا(س) می آورد:

    «الشَهِیدُ مَن قُتِلَ مِن المُسلِمِینَ فِی مَعرَکَهِ القِتالِ المَامُورِ بِهِ شَرعاً. ثُمَّ اتَّسَعَ فَاُطلِقَ عَلی کُلِّ مَن قُتِلَ مِنهُم ظُلماً کَفاطِمَهَ علیهاالسّلام إذ قَتَلُوها بِضَربِ البابِ عَلی بَطنِها و هِیَ حامِلٌ فَسَقَطَ حَملُها فَماتَت لِذلِکَ.»[۱۴]

    (شهید، شخصی از مسلمانان است که در معرکه جنگی که شرعاً به آن مأمور شده است، کشته شود. سپس این اصطلاح گسترش یافت و بر هر مسلمانی اطلاق می‌شود که مظلومانه کشته شود؛ مانند فاطمه(س) که او را با کوبیدن در بر شکمش ـ در حالی که باردار بود ـ به قتل رساندند؛ لذا فرزندش را سقط کرد و به همین دلیل جان سپرد.)

    اگرچه در منابع مختلف روایی شیعه، شهادت فاطمه زهرا(س) را با واژه شهیده تصریح کرده اند، اما بهترین مستند روایی شیعه، ـ‌ که از حدیث سند و نیز از حیث دلالت صحیح است ـ در کتاب اصول الکافی ثقه الإسلام شیخ محمد بن یعقوب کلینى (متوفای ۳۲۹ هـ) ـ یکی از بزرگ ترین محدثان تاریخ تشیع ـ است. ایشان در این کتاب  نفیس که یکی از کتب اربعه شیعه محسوب می شود، آورده است:

    «محمد بن یحیى عن العمرکی بن علی عن علی بن جعفر عن أخیه أبی الحسن(ع) قال: إِنَّ فَاطِمَهَ(س) صِدِّیقَهٌ شَهِیدَهٌ وَ إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِیَاءِ لَا یَطْمَثْنَ»[۱۵]

    (امام کاظم(ع) فرمودند: به راستی که فاطمه(س) صدیقه شهیده است و همانا دختران پیامبران حائض نمی شوند.)

    این حدیث از حیث محتوا و دلالت مطابق با اعتقادات شیعه است. و از حیث سند هم تمامی راویان حدیث در کتب رجالی شیعه توثیق شده اند. به گونه ای که هیچ شک و شبهه ای پیرامون این حدیث وجود ندارد. لذا یقیناً این حدیث صحیح است، همان گونه که نظرات بزرگان شیعه که خواهیم آورد صحیح بودن این روایت را تصریح دارد. با این حال برای آن که هیچ گونه تشکیکی در صحت این روایت نباشد اجمالاً این روایت بررسی سندی می کنیم.

    بررسی سندی

    محمد بن یحیى العطار؛ نجاشی در رجال‏ خود صفحه ۳۵۳ عبارت «شیخ أصحابنا فی زمانه ثقه عین کثیر الحدیث» را برای محمد بن یحیی آورده است.[۱۶]

    العمرکی بن علی؛ رجال ‏النجاشی، صفحه ‏۳۰۴ عبارت «شیخ من أصحابنا ثقه روى عنه شیوخ أصحابنا» آورده که توثیق مهمی است.

    علی بن جعفر العریضی؛ شیخ طوسی (متوفای ۴۶۰ هـ) در رجال خود در صفحه ‏۳۵۹ عبارت «ثقه» آورده است. و نیز در فهرست خود صفحه  ‏۲۶۵  عبارت «جلیل القدر ثقه» آورده است.[۱۷]

    محمد بن یعقوب الکلینی‏؛ نجاشی در رجالش در  صفحه ‏۳۷۸ با عبارت «شیخ أصحابنا فی وقته بالری و وجههم و کان أوثق الناس فی الحدیث و أثبتهم» او را توثیق نموده است. و مرحوم شیخ طوسی در رجالش صفحه ‏۴۳۹ عبارت «جلیل القدر عالم بالأخبار» را در مورد او به کار برده است. هم چنین او در فهرست خود صفحه ‏۳۹۵ عبارت «ثقه عارف بالأخبار» را آورده است.[۱۸]

        دیدگاه دانشمندان شیعه پیرامون صحت این روایت

    همه راویان این حدیث شریف، امامی مذهب و ثقه هستند. اما جهت رفع هرگونه شک و شبهه، سخنان برخی از علمای حدیث شناس و طراز اول شیعه را نقل می کنیم که به صحت این حدیث تصریح نموده اند .

    ۱- شیخ حسن صاحب معالم (۱۰۱۱ هـ)

    «صحی: محمد بن یعقوب، عن محمد بن یحیى، عن العمرکی بن علی، عن علی بن جعفر، عن أخیه أبی الحسن(ع) قال: إن فاطمه(س) صدیقه شهیده، و إن بنات الأنبیاء لا یطمثن»[۱۹]

    مرحوم صاحب معالم این روایت را با رمز «صحی» مشخص نموده است که نشان از صحت روایت نزد همه علماء، آن هم بدون اختلاف دارد. در ابتدای کتاب «جلد ۱، صفحه ۴۶» در معرفی رموز احادیث آمده است:

    «صحی: رمز الی الصحیح عند الکل»[۲۰]

    (صحی: اشاره به احادیثی دارد که در نزد همه علمای امامیه صحیح می باشد.)

    ۲- شیخ بهایی عاملی (۱۰۳۰ هـ)

    «(کا) محمد بن یحیى عن العمرکی عن علی بن جعفر عن أخیه أبی الحسن علیه السلام قال إن فاطمه(س) صدیقه شهیده و أن بنات الأنبیاء لا یطمثن. هذا الحدیث لصحّه سنده… »[۲۱]

    ۳-علامه محمد تقی مجلسی«مجلسی اول» (۱۰۷۰ هـ)

    «و فی الصحیح عن علی بن جعفر عن أخیه أبی الحسن علیه السلام قال: إن فاطمه(س) صدیقه شهیده و إن بنات الأنبیاء لا یطمثن»[۲۲]

    ۴- علامه محمد باقر مجلسی«مجلسی دوم» (۱۱۱۰ هـ)

    «الحدیث الثانی: صحیح»[۲۳]

    ۵ـ میرداماد استرآبادی (۱۰۴۱ هـ)

    میرداماد در رساله اثنی عشر می نویسد؛ این حدیث یکی از احادیثی است که سند آن دقیقاً مانند سند حدیث مورد بحث، صحیح دانسته اند:

    «فان هذه تتمه الروایه الاولى فی طریق رئیس المحدثین محمد بن یعقوب الکلینی فی الکافی فی الصحیح عن محمد بن یحیى عن العمرکى بن على عن على بن جعفر عن اخیه ابى الحسن علیه السلام قال … الحدیث»[۲۴]

    در باب شهادت حضرت زهرا(س) روایات دیگری وجود دارد که به برخی از آنها اجمالاً اشاره می شود.

    ۶ـ شیخ صدوق (متوفّای ۳۸۱ هـ)

    «عَن النَبِیِّ(ص) قالَ: فَتَقدَمُ عَلَیَّ مَحزُونَهً مَکرُوبَهً مَغمُومَهً مَغصُوبَهً مَقتُولَه…»[۲۵]

    (از رسول خدا(ص) است که فرمود: پس فاطمه‌(س) بر من با حالتی محزون، رنجدیده، غمگین و در حالی که حقّش به تاراج رفته و به قتل رسیده است، وارد می‌گردد… .)

    ۷ـ کراچکی (متوفّای ۴۴۹ هـ)

    «عَن مَولانا الصادِقِ(ع) قالَ جَدِّی رَسُولُ اللهِ(ص): مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَن یَظلِمُ بَعدِی فاطِمَهَ ابنَتِی وَ یَغصِبُها حَقَّها وَ یَقتُلُها.»[۲۶]

    (مولای ما امام صادق‌(ع) فرمودند که جدم رسول خدا(ص) فرمود: ملعون است، ملعون است؛ کسی که بعد از من به فاطمه دخترم ستم روا می دارد و حقّش را غصب می کند و او را به قتل می رساند.)

    ۸ـ محمّد بن جریر طبری امامی صغیر (متوفّای قرن ۵ هـ)

    «عَن أبِی بَصِیرٍ عَن أبِی عَبدِاللهِ(ع) قالَ: وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها أنَّ قُنفُذاً مَولی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعلِ السَیفِ بِأمرِهِ، فَأسقَطَت مُحسِناً وَ مَرِضَت مِن ذلِکَ مَرَضاً شَدِیداً…»[۲۷]

    (از ابوبصیر از امام صادق‌(ع) است که فرمود: و دلیل وفات آن بانو این بود که قنفذ ـ غلام عمر ـ به دستور او با نعل شمشیر (آهنی که انتهای غلاف شمشیر است) بر آن بانو به شدّت ضربه‌ای زد؛ لذا محسن را سقط نمود و از این جهت، به سختی بیمار شد… .)

    ۹ـ کفعمی (متوفّای ۹۰۵ هـ)

    «إنَّ سَبَبَ وَفاتِها علیهاالسّلام هُوَ أنَّها ضُرِبَت وَ أسقَطَت.»[۲۸]

    (همانا سبب درگذشت آن بانو این است که وی ضربه خورد، کوفته شد و سقط جنین کرد.)

    ۱۰ـ طبرسی (متوفّای قرن ۶ هـ)

    «وَ حالَت فاطِمَهُ‌(س) بَینَ زَوجِها وَ بَینَهُم عِندَ بابِ البَیتِ فَضَرَبَها قُنفُذٌ بِالسَوطِ عَلی عَضُدِها، فَبَـقِیَ أثَرُهُ فِی عَضُدِها مِن ذلِکَ مِثلَ الدُملُوجِ مِن ضَربِ قُنفُذٍ إیّاها فَأرسَلَ أبوبَکرٍ إلی قُنفُذٍ إضرِبها، فَألجَأها إلی عِضادَهِ بَـیتِها، فَدَفَعَها فَکَسَرَ ضِلعاً مِن جَنبِها وَ ألقَت جَنِیناً مِن بَطنِها، فَلَم تَزَل صاحِبَهَ فِراشٍ حَتّی ماتَت مِن ذلِکَ شَهِیدَه …»[۲۹]

    (فاطمه(س) در آستانه در، بین همسرش و آنان (مهاجمان) مانع شد و قنفذ با شلاق بر بازوی آن بانو کوبید و اثر آن، بر بازوی وی مثل بازوبند باقی ماند. و ابوبکر، سراغ قنفذ فرستاد که او را بزن! لذا آن بانو را به سمتی از خانه‌اش پرت کرد و استخوان دنده‌ای از پهلویش را شکست و آن بانو جنینی را از بطنش فرو انداخت. سپس پیوسته در بستر افتاده بود تا بر اثر آن [لطمات] شهید از دنیا رفت… .)

            مرتد شهید؟ و شهیده ناشهید!

    در برخی از علوم و مباحث، اصطلاح «یک بام و دو هوا» به کار می رود. در این جریان توهین قطب گنابادیه یک بام و دو هوایی بیشتری را پیرامون شهید نامیدنِ قطب مرتد و شهیده ننامیدن حضرت زهرا(س) مشاهده می کنیم!

    سلطان محمد گنابادی (سلطان علیشاه) فرزند ملاحیدر محمد و پدر ملاعلی، از اقطاب صوفیه گنابادیه است که بحث «اسقاط تکلیف» را مطرح نمود. او بدعتی در دین نهاد که «پس از یقین عبودیت نیست ربوبیت است و تکلیف نیست.» (نقل از کتاب صالحیه) یعنی کسانی که از طریقت و شریعت گذشتند و به حقیقت رسیدند، به یقین رسیده اند. دیگر نیازی به عبودیت خداوند ندارند. تکلیف از گردنشان ساقط شده است! دیگر هیچ چیز بر آنها واجب نیست! و هیچ چیز بر آنها حرام نیست! (حالتی که آورده دین اسلام، محمد مصطفی«ص» نرفته است.) احکام شرعی از آن کسانی است که در مسیرند آنهایی که به خدا رسیدند هر عملی بر آنها جایز است. واجب و حرام و مستحب و مکروه… بر آنها صدق نمی کند… .

    عده ای از مردم دیدگاه و نظر سلطان محمد را به مرحوم آخوند خراسانی فقیه عالیمقدار شیعه رساندند. آخوند خراسانی حکم ارتداد سلطان محمد را صادر کرد. برخی از مؤمنین برای تشویق مردم برای اجرای حکم ارتداد سلطان محمد جایزه تعیین کردند. تا این که شخصی در شب ۲۶ ربیع الاول سال ۱۳۲۷ هـ ق از درخت توت کنار منزل سلطان محمد وارد حیاط منزل شده و کمین کرد تا سلطان محمد پا به حیاط نهاد. آن شخص او را گرفته و در چاه مستراح خفه کرد… .

    صوفیان گنابادیه از آن پس در افواه و کتب خود، هرگاه نام سلطان محمد را می آورند، واژگان «شهید و شهادت» را برای او به کار می برند! صوفیان برای کسی که انحراف و بدعت گذاری اش به حدی رسیده که فقیهی چون آخوند خراسانی حکم ارتدادش را صادر کرده است واژه شهید را مکرر و فراوان به کار می برند اما از به کار بردن واژه «شهیده و شهادت»، برای دختر پیغمبر اکرم(ص) که سیده النساء العالمین و سیده الشهداء و ام الشهداء و ام الائمه(ع) است، امتناع می ورزند! آنها به کار بردن این واژه را برای کسی که خداوند سوره کوثر را در حق او نازل کرده و جبرئیل پس از رحلت پیامبر(ص) تنها بر او، وحی نازل نموده است… را، پایین آوردن ارزش شهادت می دانند! آیا توهین از این بالاتر می توان بر ساحت پاک و مطهر حضرت زهرا(سلام الله علیها) روا داشت؟!

    (گفته اند که شمس تبریزی مقام حضرت فاطمه(س) را پایین آورده و به او جسارت نموده است. اما نمی دانستیم که این عصر هم کسی بخواهد جاهلانه چنین توهینی را به آن بزرگوار روا دارد.)[۳۰]

    ما تنها دو کتاب از کتاب هایی که جزو کتاب های اصلی و معاصر تصوف گنابادیه است را به عنوان نمونه انتخاب نموده و واژگان «شهید و شهادت» را که برای سلطان محمد ـ ی که حکم ارتدادش صادر شده ـ به کار رفته و نیز واژه «رحلت» را که برای ائمه اطهار(ع) آمده است، با ذکر عین عبارات و صفحات، برای روشن شدن پارادوکس و تضاد فکری ـ اعتقادی تصوف گنابادیه می آوریم.

    در کتاب نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم که به قلم سلطان حسین گنابادی است بارها واژه «شهید و شهادت» برای سلطان محمد که حکایت مردنش ذکر شد آمده است:

    «به مناسبت یکصدمین سالگرد شهادت حضرت آقای حاج سلطان محمد بیدختی گنابادی رضوان الله تعالی علیه… (مقدمه چاپ سوم، به قلم دکتر نورعلی تابنده)؛ تا هفته پیش از شهادت که پس از نقل آن فرموده بود. ص ۷۵؛ تا آن که شهادت جناب سلطان علیشاه واقع شد. ص ۹۳؛ در واقع مربوط به شهادت آن جناب تألیف نموده می نویسد ص ۹۳؛ بعد از شهادت آقای سلطان علیشاه هم جمعی برگشته تجدید عهد نکردند. ص ۱۲۷؛ شهرت شهادت: در سال ۱۳۱۲ قمری شهرت یافت که آن جناب را شهید کرده اند. ص ۱۴۰؛ مقدمات و اسباب شهادت جناب حاج ملا سلطان علیشاه… ص ۱۴۳؛ پس از شهادت آن جناب هم برای تجدد عهد خدمت جناب حاج ملا علی نور علیشاه آمد. ص ۱۵۱؛ شهادت جناب سلطان علیشاه… ص ۱۶۳؛ شب شهادت و روش آن جناب در سحرها… صص ۱۷۰ و ۱۷۱؛ کیفیت شهادت آن جناب… ص ۱۷۶ و ۱۷۷؛ آن جناب همان شب به بعضی نزدیکان فرمود که کیفیت شهادت و اسامی کشندگان در قبر بر من مکشوف است. ص ۱۸۵؛ روز پیش از شهادت مطابق نوزدهم اسفند ۱۲۸۷ خورشیدی. ص ۲۴۶؛ پس از شهادت جناب سلطان علیشاه خدمت جناب نور علیشاه تجدید عهد نموده… ص ۴۰۰؛ یک هفته پس از شهادت جناب حاج ملا سلطان علیشاه محمد بر حسب اشاره ایشان… ص ۴۰۹؛ خبر شهادت آن جناب را شنید ولی مراجعت ننمود. ص ۴۱۱؛ و هنگام شهادت جناب حاج ملا سلطان محمد نیز در گناباد بود. ص ۴۱۴؛ پس از شهادت جناب حاج ملا سلطان محمد… صص ۴۱۸ و ۴۵۸ و ۵۹۷ و ۶۲۰؛ در موقع شهادت ایشان نیز در بیدخت بودند. ص ۴۴۵؛ مرثیه ای در شهادت جناب حاج ملا علی نور علیشاه سروده و غزلیاتی نیز گفته است. صص ۴۵۹ و ۴۷۹؛ زمان شهادت آن جناب نیز در آنجا مقیم و اشعاری در مرثیه سرود… ص ۴۸۸؛ مطابق شب شهادت جناب حاج ملا سلطان محمد… ص ۴۹۵؛ چون خبر شهادت جناب حاج ملا سلطان محمد به سمنان رسید. ص ۵۲۴؛ در آخر کتاب هم وقایع بعد از شهادت آن جناب و انقلاب گناباد… ص ۵۴۸؛ به درجه شهادت رسیده اند. ص ۵۵۰؛ مقبره و اشعاری که در مرثیه یا تاریخ شهادت سروده شده… ص ۵۵۹؛ اتفاقاً موقع شهادت آن جناب در گناباد بوده… ص ۵۸۱؛ به عز شهادت واصل شدند و روز شنبه در قرب قبرستان بیدخت به خاک سپردند. ص ۵۹۲؛ آقای سلطان علیشاه شهید جزو بهترین شاگردان (مقدمه چاپ سوم «یز») آقای سلطان علیشاه شهید (مقدمه چاپ دوم و ۶۳۰) تا آن که شب بعد قتله به وسیله شاخه درخت توت وارد باغچه منزل شده آن جناب را شهید کردند. ص ۱۶۸؛ فریاد زد آقا را شهید کرده اند و گلو و پیشانی زخم دارد. ص ۱۸۲؛ شهید مرحوم حاج سلطان علی گنابادی از زمره این علمای روحانی… ص ۵۵۰؛ او را شهید کردند. ص ۵۵۳؛ حضرت آقای شهید قدس الله سره که در زمان حیات… ص ۶۲۹؛ شرح حال مرحوم آقای شهید رحمه الله علیه روی کاشی با خط… ص  ۶۳۳٫٫٫ !»[۳۱]

    آقای تابنده، با کمال تأسف در همین کتاب، هنگامی که از اهل بیت پیامبر(ص) یاد می شود با عنوان «رحلت» یاد می گردد! در این کتاب آمده است:

    «سری سقطی درک خدمت حضرت صادق(ع) ننموده و رحلت آن حضرت در سال ۱۴۸، در صورتی که وفات سری در سال ۲۵۱ یا ۲۵۳ یا ۲۵۷ که اقلاً ۱۰۳ سال پس از رحلت حضرت صادق(ع) بوده است.»[۳۲]

    و نیز در کتاب خورشیده تابنده، نوشته علی تابنده هم، بارها واژه «شهید و شهادت» برای سلطان محمد با آن نوع از مردنش آمده است:

    «جناب صالح علیشاه در سال ۱۳۲۷ قمری پس از شهادت جد اعلای خود، به دست مبارک پدر بزرگوارش وارد سلوک الی الله گردیدند. ص ۵۲؛ و ستاره پر نوری در عالم شریعت و طریقت ـ پنچ سال پس از شهادت نابغه علم و عرفان حضرت آقای سلطان علیشاه ـ بدرخشید. ص ۵۹؛ گناباد با این که دارای علماء و مشاهیر زیادی بوده، ولی شهرت اخیرش موارد سکونت و شهادت حضرت آقای سلطان علیشاه و اقامت فرزندان… ص ۴۸؛ تا این که متأسفانه در سحرگاه ۲۶ ربیع الاول ۱۳۲۷ قمری آن حضرت را در سن ۷۶ سالگی مخنوق و به شهادت رسانیدند. ص ۵۰؛ حضرت آقای سلطان علیشاه شهید می فرمایند: مرتبه اولی آن است که هیچ ملک را نبیند… ص ۱۲؛ عمدتاً در مورد وقایع کشته شدن ایشان و حوادث بعد از شهادت و به کیفر رسیدن قاتلان است. ص ۴۸؛ پس از شهادت معظم له نیز به جای ایشان عهده دار تربیت فقرا و هدایت سالکان شدند. ص ۵۱؛ حضرت آقای سلطان علیشاه شهید برادر کوچکتر حضرت آقای نور علیشاه هستند. ص ۸۳؛ تفسیر بیان السعاده تألیف نابغه علم و عرفان جناب آقای سلطان علیشاه شهید از مهمترین… ص ۱۶۹؛ بسیاری از علماء که ذکری از مراتب علمی و عرفانی حضرت آقای شهید نشنیده اند. ص ۱۶۹؛ حضرت آقای سلطان علیشاه شهید نمی دانند به ادله کافی رفع می کنند. ص ۱۷۳؛ ساختمان بقعه مقدسه حضرت آقای سلطان علیشاه شهید به قلم مرحوم جناب آقای جذبی ختم می شود. ص ۱۸۳؛ پس حضرت آقای شهید، فرزند و جانشین ایشان حضرت آقای نور علیشاه نیز رساله ای… ص ۲۰۶؛ در روز ۲۶ ربیع الاول ۱۳۶۳ مصادف با روز شهادت حضرت آقای سلطان علیشاه و مطابق با دوم نوروز سال ۱۳۲۳ شمسی قرائت فرمودند:… ص ۲۲۵؛ سپس شرح مختصری در کیفیت شهادت جناب آقای سلطان علیشاه است. ص ۲۲۶؛ پس از شهادت حضرت آقای سلطان علیشاه، جسد مبارکشان در محل تپه ای مرتفع مجاور قبرستانی خالی از هر گونه ساختمان به خاک سپرده شد. ص ۲۴۵؛ حضرت آقای سلطان علیشاه شهید در تفسیر بیان السعاده در ذیل آیه شریفه… ص ۲۹۰؛ آقای شهید (قدس سره) در تفسیر بیان السعاده اوایل سوره بقره ذیل آیه… ص ۵۵۰؛ آقای شهید (طاب ثراه) عبارتی به این مضمون فرموده اند ۵۶۵؛ آقای سلطان علیشاه شهید (قدس سره) در یکی از مجلات درج شده، محض غرض ورزی است. ص ۶۳۸؛ عبارت مرقومه مرحوم آقای شهید منظور در نظر گرفتن صورت تمثیل باشد نیست. ص ۶۴۶؛ کتب مرحوم آقای شهید موافق نیستند… کتب مرحوم آقای شهید و مرحوم آقای… ص ۶۹۰؛ آقای شهید در ولایتنامه (ص ۲۴۳) فرموده اند که؛… ص ۷۳۹؛ تا جد شهیدشان حضرت سلطان علیشاه(طاب ثراهم) بوده است. ص ۷۷۷٫»[۳۳]

    آقای تابنده، در این کتاب، شهادت ۳ امام همام شیعیان که شما مدعی بزرگواری آنها نیز هستید، با عنوان «رحلت» یاد شده است!

    «رحلت حضرت باقر(ع) به قولی در این ماه است. تولد حضرت صادق و رحلت آن حضرت هم به قول ضعیفی در این ماه بود. تولد حضرت رضا(ع) و به قولی رحلت حضرت عسکری در این ماه است.»[۳۴]

    آقای تابنده، چگونه است که یک قطب گنابادی ـ مطابق حکم و فتوای فقیه شیعه آخوند خراسانی مرتد شناخته شده است، ـ می تواند شهید باشد! اما حضرات صادقین(ع) و امام حسن عسکری(ع) و فاطمه زهرا(س)، که این همه آیات و روایات در فضائل و شهادتشان وجود دارد، شهید نباشند؟!

    آقای تابنده، واژه شهادت به برکت فاطمه زهرا(س) است که مزین و ارزش می یابد و سبب ارزش معنوی حقیقی آن می گردد. وجود نازنین زهرا(س) است که با مرگ سرخش «شهادت» واژه شهادت را جلوه و جلا می دهد. نه آن که… ! برای اثبات این مطالب، کافی است به آیات و روایاتی که در خصوص خمسه طیبه، به ویژه زهرای اطهر(س) آمده است مروری شود.[۳۵]

         سخن پایانی

    جناب آقای تابنده، آنچه که در تقویم جمهوری اسلامی ایران بیاید یا نیاید، اعتقادات شیعیان را تشکیل نمی دهد. کارخانجات و شرکت های مختلف برای تبلیغ محصولات خود قبل از هر سال، تقویم سال آینده را به چاپ می رسانند که معمولاً نظارتی هم بر روی آنها نیست! فراتر از این؛ آنچه که در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران با مجوز وزارت ارشاد اسلامی، به چاپ برسد هم اعتقادات شیعیان را تشکیل نمی دهد. زیرا بعضی از کتاب های فرقه های ضاله و نحله های انحرافی به صورت رسمی و قانونی در نظام جمهوری اسلامی به چاپ می رسد (گاه به خاطر خطاهای شیعیان و گاه نفوذ فرقه ها در دوائر دولتی؛ مثل خود شما که در اوائل پیروزی انقلاب اسلامی به معاونت اداری مالی وزارت دادگستری نظام جمهوری اسلامی ایران منصوب شدید!) اما هرگز، شیعیان معتقد به آن نیستند. کتاب های نحله های انحرافی (جنبش های نو پدید دینی New Religious Movements = NRMs) نظیر؛ راجنیشیسم «باگوان شری راجنیش» با نام های شکوه آزادی و… کتاب های پائولو کوئیلیو با نام های کیمیاگر و… و هم چنین فرقه هایی نظیر؛ تصوف که قطعاً با روایات صحیحی که از اهل بیت(ع) به ما رسیده از فرقه های ضاله و انحرافی است[۳۶] در ایران اسلامی ـ شیعی به چاپ می رسد، اما جزو اعتقادات شیعه نیست. کتاب های فرقه تصوف گنابادیه که شما نویسنده آن هستید و با آرم های «هو ۱۲۱» از انتشارات حقیقت به چاپ می رسد کجا جزو اعتقادات شیعه ناب است! تصوفِ با این اعتقادات کجا و شیعه ناب علی(ع) کجا؟! کسی که سرسلسله خود و اقطابی که به آنها اعتقاد دارد که همه شان اهل سنت اند ـ و برخی از آنها بغض علی(ع) را در دل داشته اند ـ چطور و چگونه می تواند شیعه ناب علی(ع) شود؟ آیا علی(ع) نفرمود: «إنک لملبوس علیک. إن الحق و الباطل، لا یعرفان بأقدار الرجال؛ إعرف الحق تعرف أهله و إعرف الباطل تعرف أهله» (همانا حقیقت بر تو اشتباه شده است. به درستی که حق و باطل را با میزان قدر و شخصیت افراد نمی توان شناخت. اول حق را بشناس تا اهل آن را بشناسی و باطل را نیز بشناس،‌ اهل آن برایت آشکار می گردد.) شناخت حق، مقدم بر شناخت اهل حق است. کسی که حق را نمی شناسد، اهل باطل را، اهل حق می پندارد… !

    جناب آقای تابنده، آنچه که از ثقلین(قرآن و روایات صحیحه) به ما رسیده باشد، سبب شکل گیری اعتقادات شیعیان می شود. تنها قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) که همان چهارده ذات مقدس اند، منابع اعتقادی و عملکردی شیعیان هستند. در حقیقت معیار و مناط و ملاک و میزان اعتقادات و عملکرد شیعیان  ثقل اکبر و اصغر است و لا غیر.

و السلام علی من اتبع الهدی


 

[۱] متن از سخنرانی آقای نور علی تابنده پیاده شده است. فایل صوتی این سخنرانی در اختیار نگارنده می باشد.

[۲] الامالی، للشیخ مفید، ص ۹۴، اعلام الوری، ص ۱۴۹، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج ۱، ص ۴۶۷، بشاره المصطفی، ص ۲۰۸، معانی الاخبار، ص ۳۰۳، المناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۳۲۵، بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۴۳، صص ۱۹، ۲۱، ۲۶، ۴۴ و ۵۴، فضائل الخمسه، ج ۳، ص ۱۵۵.

Martyr & Martyrdom [3].

[۴]  ابن منظور، لسان العرب، ج ۳، ص ۲۳۸، ذیل واژه «ش ه د»، مجمع البحرین، طریحی، ج ۳، ص ۷۷، المفردات فی غریب القرآن، ج ۱، ص ۴۶۵، کتاب العین، ج ۳، ص ۳۹۷، قاموس قرآن، ج ۴، ص ۷۵، فرهنگ ابجدی، ص ۵۱۳.

[۵] بحارالانوار، ج۶۷، ص۸، حدیث۴، شرح ابن ابی‏الحدید، ج ۷، ص ۳۰۰.

[۶] بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۲۰۹.

[۷] همان، ج ۱۰۰، ص ۱۰، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۰، حدیث ۲۱.

[۸] بحار الانوار،  ج ۶۸، ص ۱۳۷.

[۹] میزان الحکمه، محمدی ری شهری، محمد، ج ۲، ص ۱۵۱۶.

[۱۰] وسائل الشیعه، کتاب الجهاد، ج ۱۳، ص ۹۲.

[۱۱] همان، ج ۱۱، ص ۹۳، حدیث ۱۱.

[۱۲] وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۵، حدیث۱۰، تحف العقول، ص ۱۰۲.

[۱۳] سوره حج، آیه ۵۸.

[۱۴] شرح الکافی، ج ۷، ص ۲۰۷، چاپ، اسلامیه.

[۱۵] اصول الکافی، کتاب الحجه، أبواب التاریخ، باب مولد الزهراء فاطمه(س)، حدیث ۲، جلد ۱، صفحه ۴۵۸ ، چاپ دار الکتب الإسلامیه، تهران‏.

[۱۶] معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، الموسوی الخوئی، سید ابوالقاسم، چ چهارم، بیروت، ۱۹۸۹ م، ج ۱۸، ص ۴۰، رقم ۱۲۰۰۴.

[۱۷] همان، ج ۱۱، ص ۲۸۸، رقم ۷۹۶۵.

[۱۸] همان، ج ۱۸، ص ۵۰، رقم ۱۲۰۳۸.

[۱۹] منتقی الجمان فی الأحادیث الصحاح و الحسان، ج ۱، ص ۲۲۴.

[۲۰] محقق کتاب مرحوم علی اکبر غفاری در مورد این رمز چنین می گوید: «و أورد الکتب و الأبواب على الترتیب المعمول إلا ما ندر ثم یورد النصوص التی لا نزاع فی صحتها برمز (صحی)» (ایشان کتب و ابواب حدیثی را به ترتیب معمول آورده است، مگر در برخی موارد نادر [که این ترتیب رعایت نشده] و سپس نصوصی که در صحت آنها هیچ اختلافی نیست را با رمز «صحی» آورده است.).

[۲۱] مشرق الشمسین و إکسیر السعادتین، ص ۳۲۴.

[۲۲] روضه المتقین فی شرح اخبار الأئمه المعصومین، ج ۵، ص ۳۴۲.

[۲۳] مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۵، ص ۳۱۵.

[۲۴] رساله اثنی عشر، ج ۶، ص ۳۴.

[۲۵] الامالی، للشیخ صدوق، ص ۱۰۰، چاپ بیروت.

[۲۶] کنز الفوائد، کراچکی، ص ۶۳، چاپ دیگر؛ ج ۱، ص ۱۵۰.

[۲۷] دلائل الامامه، محمد بن جریر، ص ۴۵، چاپ جدید ص ۱۳۴.

[۲۸] مصباح، کفعمی، ص ۵۲۲.

[۲۹] الاحتجاج، طبرسی، ج ۱، ص ۸۳.

[۳۰] شمس تبریزى، مقام معرفت و خوف و خشیتِ برترین بانوی خلقت، و یکتا کفو امیر عالم آفرینش، حضرت فاطمه زهرا(س) را خوار و پست شمرده، مى‏ گوید: «مردم را سخن نجات خوش نمی ‏آید، سخن دوزخیان خوش مى آید… لاجرم ما نیز دوزخ را چنان بترسانیم که بمیرد از بیم! فاطمه رضی اللّه‏ عنها عارفه نبود، زاهده بود. پیوسته از پیغمبر حکایت دوزخ پرسیدى.» مقالات شمس، ۱۵۱ ـ ۳۴۱  و  نقدى بر مثنوی، ۹۲.

[۳۱] نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم، گنابادی، سلطان حسین، تهران، انتشارات حقیقت، ۱۳۸۴.

[۳۲] همان، ص ۸۶.

[۳۳] خورشیده تابنده، تابنده، علی، چ دوم، انتشارات حقیقت، ۱۳۷۷، تهران.

[۳۴] همان، ص ۳۳۶.

[۳۵] آیات؛ تطهیر، مباهله، اطعام، کوثر… و صدها روایت در جوامع روایی شیعه، ملاحظه گردد.

[۳۶] به سند معتبر از حسین بن سعید روایت شده است که گفت: «سَألْتُ اَبَااَلْحَسَن(ع) عَنْ اَلْصُّوفِیَّهِ وَ قَالَ: لا یَقُولُ اَحَدَُ بِالتَّصَوُفِ اِلاّ لِخُدْعَهٍ أوْ ضَلالَهٍ أوْ حِمَاقَهٍ وَ اَمَّا مَنْ سُمِّىَ نَفْسَهُ صُوفِیَّاً لِلتَّقِیَهِ فَلا اِثْمَ عَلَیْهِ وَ عَلامَتَهُ اَنْ یَکْتَفِى بِالْتَّسْمِیَهِ فَلا یَقُولَ بِشَىءٍ مِنْ عَقَائِدِهِمْ اَلْبَاطِلَه» (از امام رضا(ع) از صوفیه سؤال کردم، ایشان فرمودند: کسى قائل به تصوف نمی شود مگر از روى خدعه یا گمراهى و یا حماقت ولیکن اگر کسى از روى تقیه خود را صوفى بنامد، تا از شر آنها در امان بماند بر او گناهى نیست به شرط آن که از عقائد باطل شان چیزى نیاموزد.) الاثنى عشریه، ص ۳۱، سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۸.

 

فهرست منابع و مآخذ

 

ـ قرآن کریم

(الف)

ـ الاحتجاج، طبرسى، احمد بن على، نشر مرتضى، مشهـد، ۱۴۰۳ هـ .ق.

ـ الامالى، شیخ طوسى، انتشارات دارالثقافه، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ هـ .ق.

ـ الامالى، شیخ صدوق، منشورات مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۰ هـ .ق.

ـ المناقب، محمد بن على بن شهر آشوب مازندرانى، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ۱۳۷۹ هـ .ق.

ـ اصول کافى، کلینى، انتشارات دار الاضواء، بیروت.

ـ اعلام الورى، طبرسى، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، قم.

(ب)

ـ بحار الانوار، علامه مجلسى، دار احیاء التراث العربى، بیروت.

ـ بشاره المصطفى لشیعه المرتضى، عماد الدین طبرسى، انتشارات کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، چاپ دوم، ۱۳۸۳ هـ .ق.

(ت)

ـ تحف العقول، حرانى، حسن بن شعبه، مؤسسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ هـ .ق.

(خ)

خورشیده تابنده، تابنده، علی، چ دوم، انتشارات حقیقت، ۱۳۷۷، تهران.

(س)

ـ سفینه البحار و مدینه الحکم و الاثار، قمى، شیخ عباس، انتشارات کتابخانه سنایى.

(ش)

ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، تحقیق؛ ابراهیم، محمد ابوالفضل، دار الاحیاء التراث العربى.

(ک)

ـ کتاب العین، لابى عبدالرحمن الخلیل بن احمد الفراهیدى، تحقیق؛ الدکتور المخزومى، مهدى، السامرائى، ابراهیم، منشورات مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، بیروت.

ـ کنز الفوائد فى حل مشکلات القواعد، شیخ ابو الفتح کراجکى، انتشارات دار الذخائر، قم، چاپ اول، ۱۴۱۰ هـ .ق.

(ل)

ـ لسان العرب، ابن منظور، دار احیاء التراث العربى.

(م)

ـ معانى الاخبار، شیخ صدوق، محمد بن على بن حسین بن بابویه، تحقیق و تعلیق؛ غفارى، على اکبر، مؤسسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۶ هـ .ق.

ـ مجمع البحرین و مطلع النیرین، الطریحى، فخر الدین، نسق و تحقیق؛ قسم الدراسات الاسلامیه ـ مؤسسه البعثه، قم، چاپ اول ۱۴۱۴ هـ .ق.

معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، الموسوی الخوئی، سید ابوالقاسم، چ چهارم، بیروت، ۱۹۸۹ م.

میزان الحکمه، محمدی ری شهری، محمد، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث.

(ن)

نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم، گنابادی، سلطان حسین، تهران، انتشارات حقیقت، ۱۳۸۴٫.

(و)

ـ وسائل الشیعه، عاملى، شیخ محمد بن حسن حر، منشورات مکتبه الاسلامیه.

About مدیر سایت

Check Also

وجد و حال در تصوف

وجد و حال در تصوف       ملا محمد باقر مجلسى «مجلسى دوم» در مورد …

One comment

  1. مقاله فوق العاده خوب و علمی و دندان شکنیه. چرا جواب این حرف رو نمی تونن بدن. خود این مشخصه که حرفی و دلیلی براشون نموده.
    من این مسائل رو دنبااااااااااااااااااااااااال می کنم لطفا مطلب بیشتری بذارین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error:
رفتن به نوار ابزار