انبیاء در تورات
تورات، نه تنها آیات تحریف شدهای پیرامون خداوند دارد که شأن الهی را به اندازه انسان عادی و زمینی پایین میآورد، بلکه آیاتی پیرامون انبیاء الهی دارد که آنها را به اندازه انسانهای معمولیای که هرگز با وحی و معنویت آشنا نبودهاند، تنزل میدهد! در کتاب مقدس، انبیاء الهی هم چون گناهکارانی اند که زنا میکنند! شراب مینوشند! با دختران خود همبستر میشوند و دختران برای پدرِ خود، پسرانی را میزایند که آن پسران، نسل پدر (آن پیغمبر) را حفظ میکنند! پیغمبری زن شوهرداری را هنگام استحمام میبیند و میپسندد و شوهرش را به میدان جنگ میفرستد تا کشته شود! و دهها مورد از این دست در آیات تورات وجود دارد که شأنیت انبیاء را به اندازه یک انسان معمولی خداپرستِ با تقوا حفظ نکردهاند!
گروهی از شیطان پرستان، گاه برای توجیه اعمال شنیع خود و باورهای ناصحیح خود، در مقام احتجاج که بر میآیند به این آیات تحریف شده تورات و انجیل استدلال میکنند. در توجیه کارهای خود میگویند انبیائی که تحت تأثیر محیط و شرائط قرار میگرفتند و احکام الهی را نادیده میگرفتند، بیانگر آن است که انسان میتواند در شرائط مختلف کارهایی را که خداوند فرمان داده است انجام ندهد و هر آنچه را که نهی کرده است مرتکب شود.
و این خود، دلیلی برای نااستوار بودن احکام الهی است. بی ثبات بودن فرامین و نواهی الهی است. میتوان همانند نوح و لوط و داود… شد و اعمال آنها را انجام داد.
تورات، آیاتی را که پیرامون انبیاء دارد نه تنها به انبیاء الهی توهین نموده است بلکه به تمامی خوبان و صالحان و پاکان عالم هم توهین کرده است. آیاتی که در مورد لوط(ع) و شراب خواری و زنای با دخترانش است! در تورات پیرامون حضرت لوط(ع) میخوانیم:
«روزی دختر بزرگ لوط به خواهرش گفت: در تمامی این ناحیه مردی یافت نمیشود تا با ما ازدواج کند. پدر ما به زودی
پیر خواهد شد و دیگر نخواهد توانست نسلی از خود باقی گذارد. پس بیا به او شراب بنوشانیم و با وی همبستر شویم و به این طریق نسل پدرمان را حفظ کنیم. پس همان شب او را مست کردند و دختر بزرگتر با پدرش همبستر شد. اما لوط از خوابیدن و برخاستن دخترش آگاه نشد.
صبح روز بعد، دختر بزرگتر به خواهر کوچک خود گفت: من دیشب با پدرم همبستر شدم. بیا تا امشب هم دوباره به او شراب بنوشانیم و این دفعه تو برو و با او همبستر شو تا بدین وسیله نسلی از پدرمان نگهداریم. پس آن شب دوباره او را مست کردند و دختر کوچکتر با او همبستر شد. این بار هم لوط مثل دفعه پیش چیزی نفهمید. بدین طریق آن دو دختر از پدر خود حامله شدند. دختر بزرگتر پسری زایید و او را موآب «از پدر» نامید. (قبیله موآب از او به وجود آمد.) دختر کوچکتر نیز پسری زایید و نام او را بن عمی «پسر قوم من» گذاشت. (قبیله عمون از او به وجود آمد.)» [۱]
وجود آیات این چنینی، در کتاب مقدس، سبب برداشتهای ناصحیح میگردد. یکی از آن برداشتها این است که طبق آیات کتاب مقدس، هر نوع عمل جنسی بین اعضاء خانواده (محارم) در صورت ضرورت جایز است. ضرورت را هم خود اعضاء خانواده تشخیص میدهند که کی و کجا نیاز به این عمل جنسی بین دختر و پدر؛ و پسر و مادر دارند. و این زنای با محارم که مرلین منسن تحت عنوان «دندان آبی» از آن یاد میکند مطابق با آموزههای کتاب مقدس خود میداند.
هم چنین دیدگاه تورات پیرامون داود(ع) که یکی از انبیاء بنی اسرائیل است و در قرآن هم نام این پیامبر الهی برده شده است، این است که داود هنگام قدم زدن بالای بام کاخ سلطنتی خود، زنی را به هنگام استحمام میبیند. او را میپسندد. آن زن که دارای شوهر بوده و ازدواج کرده بود با داود پیغمبر زنا میکند و از او باردار میگردد. به همین علت، داود دستور میدهد تا فرمانده سپاهش شوهر آن زن را در قسمتی از میدان نبرد قرار دهد تا کشته شود، پس از کشته شدن شوهر آن زن، داود با آن زن ازدواج میکند و با او همبستر میشود! شرح این ماجرا در تورات این چنین آمده است:
«یک روز هنگام عصر داود از خواب برخاست و برای هواخوری به پشت بام کاخ سلطنتی رفت. وقتی در آنجا قدم میزد چشمش به زنی زیبا افتاد که مشغول حمام کردن بود. داود یک نفر را فرستاد تا بپرسد آن زن کیست. معلوم شد اسمش بتشبع، دختر الیعام و زن اوریای حیتی است. پس داود چند نفر را فرستاد تا او را بیاورند. وقتی بتشبع نزد او آمد، داود با او همبستر شد. سپس بتشبع خود را با آب طاهر ساخته، به خانه برگشت. وقتی بتشبع فهمید که حامله است، پیغام فرستاد و این موضوع را به داود خبر داد.
پس داود برای یوآب این پیغام را فرستاد: «اوریای حیتی را نزد من بفرست.» وقتی اوریا آمد، داود از او سلامتی یوآب و سربازان و اوضاع جنگ را پرسید. سپس به او گفت: حال به خانه برو و استراحت کن. بعد از رفتن اوریا، داود هدایایی نیز به خانه او فرستاد. اما اوریا به خانه خود نرفت و شب را کنار دروازه کاخ، پیش محافظان پادشاه بسر برد.
وقتی داود این را شنید، اوریا را احضار کرد و پرسید: چه شده است؟ چرا پس از این همه دوری از خانه، دیشب به خانه نرفتی؟
اوریا گفت: صندوق عهد خداوند و سپاه اسرائیل و یهودا و فرمانده من یوآب و افسرانش در صحرا اردو زدهاند، آیا رواست که من به خانه بروم و با زنم به عیش و نوش بپردازم و با او بخوابم؟ به جان شما قسم که این کار را نخواهم کرد.
داود گفت: بسیار خوب، پس امشب هم اینجا بمان و فردا به میدان جنگ برگرد. پس اوریا آن روز و روز بعد هم در اورشلیم ماند. داود او را برای صرف شام نگهداشت و او را مست کرد. با این حال، اوریا آن شب نیز به خانهاش نرفت بلکه دوباره کنار دروازه کاخ خوابید.
بالاخره، صبح روز بعد، داود نامهای برای یوآب نوشت و آن را به وسیله اوریا برایش فرستاد. در نامه به یوآب دستور داده بود که وقتی جنگ شدت میگیرد، اوریا را در خط مقدم جبهه قرار بدهد و او را تنها بگذارد تا کشته شود. پس وقتی یوآب در حال محاصره شهر دشمن بود، اوریا را به جایی فرستاد که میدانست سربازان قوی دشمن در آنجا میجنگید. مردان شهر با یوآب جنگیدند و در نتیجه اوریا و چند سرباز دیگر اسرائیلی کشته شدند…
داود گفت: بسیار خوب، به یوآب بگو که ناراحت نباشد، چون شمشیر فرقی بین این و آن قائل نمیشود. این دفعه سختتر بجنگید و شهر را تسخیر کنید. در ضمن به او بگو از کارش راضیام.
وقتی بتشبع شنید شوهرش مرده است، عزادار شد. بعد از تمام شدن ایام سوگواری، داود بتشبع را به کاخ سلطنتی آورد و او نیز یکی از زنان داود شده، از او پسری به دنیا آورد. اما کاری که داود کرده بود در نظر خداوند ناپسند آمد…» [۲]
و در ادامه آیات این چنین آمده است:
«(پس از ۷ روز که پسر داود به دنیا آمده بود سخت مریض شد و مرد) سپس داود بتشبع را دلداری داد. بتشبع بار دیگر از داود حامله شده، پسری زایید و اسم او را سلیمان گذاشت. خداوند سلیمان را دوست میداشت.» [۳]
در تورات آمده که هنگامی که نوح بیش از اندازه شراب خورده بود و مست شده بود، پسرانش متوجه این قضیه شدند و در خیمه نوح وارد شدند و عورت او را دیدند!
«نوح به کشاورزی مشغول شد و تاکستانی غرس نمود. روزی که شراب زیاد نوشیده بود، در حالت مستی در خیمهاش برهنه خوابید. حام، پدر کنعان، برهنگی پدر خود را دید و بیرون رفته به دو برادرش خبر داد. سام و یافث با شنیدن این خبر ردایی روی شانههای خود انداخته، عقب عقب به طرف پدرشان رفتند تا برهنگی او را نبینند سپس او را با آن ردا پوشاندند. وقتی نوح به حال عادی برگشت و فهمید که حام چه کرده است، گفت: کنعان ملعون باد.» [۴]
و نیز در تورات آمده است که ابراهیم(ع) با خواهر ناتنی خود ازدواج کرد. در حالی در تورات آیه دیگر به صراحت دارد که ازدواج با خواهر ناتنی حرام است و نمیتوان با او همبستر شد. و این کنایه از آن است که ابراهیم خلیل الرحمن فعل حرامی را انجام داده و با محارم خود زنا میکرده است!
در تورات در این مورد میخوانیم:
«ابرام با خواهر ناتنی خود سارای و ناحور با برادرزاده خویش ملکه ازدواج کردند»[۵]
در حالی که در همین تورات که در بیان احکام زنا است آمده است که خواهر ناتنی از محارم است و ازدواج با او حرام است:
«با خواهر تنی یا خواهر ناتنی خود، چه دختر پدرت باشد و چه دختر مادرت، چه در همان خانه به دنیا آمده باشد و چه در جای دیگر همبستر نشو»[۶]
یکی از حاکمانی که ۶ سال بر بنی اسرائیل حکومت کرد، مادرش زنی بدکاره بوده است! در تورات در این باره میخوانیم:
«یفتاح جلعادی، جنگجویی بسیار شجاع، و پسر زنی بدکاره بود. پدرش (که نامش جلعاد بود) از زن عقدی خود چندین پسر دیگر داشت. وقتی برادران ناتنی یفتاح بزرگ شدند، او را از شهر خود رانده، گفتند: تو پسر زن دیگری هستی و از دارایی پدر ما هیچ سهمی نخواهی داشت.» [۷]
«یفتاح مدت شش سال رهبری اسرائیل را به عهده داشت. وقتی مرد او را در یکی از شهرهای جلعاد دفن کردند.»[۸]
در دینی که انبیاءش از انسان های عادی و معمولیِ با تقوا نیز پست تر معرفی می شوند دیگر برای پیروان آن دین الگوی صالحی وجود نخواهد داشت تا برای کمال لایق انسانی خود به او اقتداء کند و مسیر او را بپیماید!
ادامه مطالب در کتاب «سایه باوران» تألیف حجه الاسلام دکتر دریاکناری
[۱] سفر پیدایش، باب ۱۹، آیات ۳۱ تا ۳۸، بخش (خرابی سدوم و عموره).
[۲] کتاب سموئیل۲، باب ۱۱، آیات ۲ تا ۲۷ بخش (داود و بتشبع).
[۳] کتاب سموئیل۲، باب ۱۲، آیات۲۴ بخش (پیغام ناتان و توبه داود).
[۴] کتاب پیدایش، باب ۹، آیه ۲۰ تا ۲۶، بخش (عهد خدا با نوح).
[۵] کتاب پیدایش، باب ۱۱، آیات ۲۹ و ۳۰، بخش (از سام تا ابرام).
[۶] کتاب لاویان، باب ۱۸، آیه ۹، بخش (زنا و اعمال قبیح).
[۷] کتاب داوران، باب ۱۱، آیات ۱ تا بخش (یفتاح).
[۸] کتاب داوران، باب ۱۲، آیه ۷، بخش (یفتاح و افریمی ها).